بطور کلی دیروز روز خوبی نبود. مصاحبه با اینکه نقص عمدهای نداشت و کلیتش خوب بود اما چند مورد جزئی باعث شد بقدر کافی رضایتبخش نباشه و از طرفی هم بعضی ایرادهای اساتید اصلا بجا به نظر نمیومد.
عصر تصمیم داشتم برم کتابخونه که وقتی خواستم از خونه خارج شم دیدم ماشین پمپاژ بتون خونه آقا و خانوم میم درست جلوی پل خونهمون پارک شده و امکان جابجاییش نیست. یه روز که قصد درس خوندن داشتم هم اینطوری شد!
امروز تقریبا ارزیابی بیمارهای سایکوتراپیم تموم میشه و تکنیکهای درمانی رو شروع میکنم.
¤ ****
مطابق ماههای گذشته، کلاس درمان دارویی اختلالات اضطرابی اینترنها فردا با منه. این بار لازم شد وقت بیشتری برای آماده کردن مطلب بذارم و دلیلش هم این بود که رفرنسشون از آکسفورد ۹۹ به ۲۰۰۵ تغییر کرده و خب لازم بود بر اساس اون مطلب رو بگم.
¤ امسال گرما زودتر از وقتش اومده سراغمون. این شد که جمعه تصمیم گرفتم کولر رو سرویس و راهاندازی کنم. لولهکشی و تعویض لوله ترکیده سختترین قسمت کار بود، ولی وقتی دیدم بعد از همه کارها موتور کولر سوخته..... نه! اشتباه حدس زدین. اصلا عصبانی نشدم. خیلی هم خوشحال شدم که قبل از سخت شدن گرما به اشکال کولر پی بردیم و زود میشه تعمیرش کرد.
¤¤ اینترن محترم این ماه ما یک آقای خارجیه! اینترن محترم خارجی ما علاوه بر کارها و وظائف تعیین شده اینترن کارهای دیگهای هم انجام میده. اینترن خارجی ما سر راند با استاد محترم وقتی تلفن اتاق زنگ میزنه میپره و تلفن رو برمیداره! اینترن خارجی ما از همه مهمتر، وسط ویزیت مگسی که اومده بود توی اتاق رو دستگیر و معدوم نمود!!
¤¤¤ سهشنبه نوبت case interview منه. بار سومه.
نمیدونم چرا اینطوری میشه، اما خیلی وقتا الکتریسیته ساکن بدنم زیاده از حد میشه. طوری که دست به هرچی میزنم جرقه میزنه. هفته پیش که با دوستام رفته بودیم باغ یکی از این موارد بود. طوریکه حتی به هندونه هم که دست زدم جرقه زد! اینو به یکی از دوستام که توی فیزیک خیلی کارش درسته گفتم و زیاد جدی نگرفت، چند دقیقه بعدش که چیزی میخواست از دستم بگیره دستم به دستش خورد و جرقهای زد که از جاش پرید!! شاید به لباسی که اون شب پوشیده بودم ربط داشته باشه، اما آخه اون لباس رو وقتای دیگهای هم پوشیدم ولی اینطوری برقی نشده بودم
¤امروز case interview انجام شد و اختلال اسکیزوافکتیو به صدر تشخیص افتراقیها اومد و این شد که والپروات سدیم هم به ریسپریدون اضافه کردم برای درمانش.
امروز sleep lab بیمارستانمون تست شد. یک مهندس از کانادا برای این کار اومده بود و آموزش لازم رو به چند نفر از پزشکان و تکنسینها میداد. استاد عزیز که میدونست من به خواب علاقهمندم بهم اطلاع داد و من هم بعد از ویزیت تا پاسی از ظهر! sleep lab بودم و با شیوه کار آشنا شدم. مهندس دیشب حرم و بازار رضا رفته بود. میگفت چقدر آدم توی مسجد! (منظورش حرم امام رضاست!) بود! چقدر shopping centreتون شلوغه!!
تجهیزات sleep lab یک سالی میشه که نصب شده و این همه مدت معطل راهاندازی و جابجایی قطعات اشتباه بوده. تار عنکبوتی که روی لنز دوربین اتاق خواب sleep lab بسته شده بود گویای همه چیز بود. امیدوارم sleep lab دوباره از فردا به خواب فرو نره.
¤ نمیدونم چه سنخیتی با من داره. اما اخیرا روزی نیست که توی باکس ایمیل من ایمیل تبلیغات یک سری داروهای خاص!! نیومده باشه! خداوند آخر و عاقبت ما را ختم به خیر فرمایاد!
¤¤ پسر برادرم ۲ سالونیم سنشه. جمعه شب میگفت بریم شرودگاه دنبال شادآقا و حاجکانوم! (شرودگاه=فرودگاه، شادآقا=حاجآقا، حاجکانوم=حاجخانوم!!)
¤¤¤ برای جلسه case interview روز سهشنبه نوبت منه که بیمار ببرم. بیمارم کیس جالبیه. یک دبیر مدرسه راهنماییه که از چند سال پیش دچار دلوژنهای گزند و آسیب شده....
روز آخر ماه برای من پرمشغلهتر از سایر روزهاست. برنامهریزی کشیکها و مشاورههای ماه بعد و امتحان اینترنها علت این مشغلهست. امتحان اینترنها در دو قسمت بصورت کتبی و شفاهی برگزار میشه که بیشتر امتحان شفاهیشون به من مربوط میشه. دیروز پیشنهادی به ذهنم رسید که با استقبال استاد محترم مسئول آموزش اینترنها و استاژرها روبرو شد و بنابراین از ماه آینده امتحان شفاهی اینترنها در بالین بیمار و بصورت عملی خواهد بود. یعنی از اینترن خواهیم خواست که علائم بیمار رو ارزیابی کنه و تشخیص و درمان بذاره.
اینترنهای این ماه من خوب بودن و ازشون راضیم.
¤ sms همونطور که از اسمش پیداست برای رسوندن یک پیام کوتاه به مخاطب هست، حالا با هر مضمونی. یکی از کارهایی که من رو میتونه عصبانی کنه اینه که کسی بخواد با sms باهام مکالمه کنه! تاحالا بارها این مساله پیش اومده و متاسفانه وقتی تذکر میدم که sms برای مکالمه نیست ناراحت هم میشن! با همون sms هم شروع میکنن به بحث که این کار خوبیه!!!!
¤¤ آخرین جلسه داخل بیمارستان برای انجام بعضی هماهنگیها با حراست بیمارستان بود...
¤¤¤ یکشنبه کارنامه آزمون دستیاری میاد روی سایت. برای همکارام آرزوی پیروزی دارم.
¤¤¤¤ **********************************************
۴شنبه هفته قبل اولین بیماران سایکوتراپی رو توی کلینیک ویژه گرفتم که ۲ نفر بودن. فردا جلسه دومه و امروز مشورتهای لازم رو با استادم کردم. کیسهام یکی conversion و یکی هم grief حلنشده داشت. یکی دو جلسه آینده هم کماکان به ارزیابی دقیقتر گذشته بیمار و موشکافی روابطش معطوف خواهد بود که البته به خودی خود علاوه بر آمادهسازی اطلاعات لازم، نقش درمانی هم داره.
¤ توی تعطیلات نوروز فیلمی با عنوان ‹‹روزهای بهم ریخته›› پخش شد. از این قسمت دیالوگش خیلی خوشم اومد. بخصوص با این لحن و تن صدا.
¤¤ سالهای زندگی مثل این فیلمهایی شده که مینویسن: ۱ سال بعد...
و در یک چشم بهم زدن شده سال بعد، با همون آدمای قبل