Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

substance

فکر کنم کم کم وقته درس خوندنه. نه؟

مواد رو شروع کردم امشب (خوندنش رو ها! فکر بد نکنین!)

۲۰۰ صفحه ست، صفحه بزرگ. ۷ تا از ۱۵۰ تا سوال از مواده.

دیروز ژورنال رو برگزار کردم. فکر کنم بدک نشد. ولی خودم که اون پایین نبودم که ببینم چطور بوده.

یکی از اینترنهام بخشش رو حذف کرد! آخرش هم نفهمیدم چرا. ظاهرا مشکلی براش پیش اومده.

فردا کشیک آخر این ماه منه. خسته شدم دیگه بس که کشیک دادم. این ماه فکر کنم از اینترنها هم بیشتر کشیک دادم

۳ ماه تابستون روتیشن اطفالم و از گزند اینترن و استاژر به دور! 

از طرف دیگه تیرماه باید روزی حدود یک ساعت  ECT هم برم. یادم باشه راجع به ECT یا همون شوک الکتریکی بیشتر صحبت کنم

نظرات 24 + ارسال نظر
امیر جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:04 http://amir64.co.sr


http://www.parsitopsite.com/goto.asp?id=177
اموزش مسائل جنسی و پیشگیری
اگر مایل به تبادل لینک هستید به من اطلاع دهید

فر یدا جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:06 http://vivalavida.blogsky.com

من هیچ نفهمیدم . . . هییییچ . . .

پزشک 78 جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:30 http://78med.persianblog.com

:) آقا خیلی به دانشجو جماعت گیر دادی ها!!!

روزی که اینترن بخش قلب گذرونده ای داشته باشی که بهش بگی برو فشار فلان مریض ۶۰-۷۰ ساله رو کنترل کن و اونم بره ۵۰ میلی کاپتوپریل بده بهش یه جا، یا توی کشیک علائم حیاتی بیمار رو هم درست نگیره و برات یه دردسر ناجور ایجاد بشه، یا... اونوقت می بینی که حق با من بوده
زمونه عوض شده انگار

میم جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:54 http://stormysea.persianblog.com

بیخیال دیگه ، 2-3 سال پیش جزو همین استاجر و انترنهایی بودین که هر جا میرم ازشون فرارین ، دکتر جان شما که رزیدنتی این حس داری ما از مریض چه توقعی داشته باشیم؟
جدی نگیر ما خودمون میدونیم چه جماعتی هستیم :)))))

والا ما هم استاژر و اینترن بودیم. ولی نه اینجوری. من اینترنی بودم که توی یکی از بخشها رزیدنتش کشیکاش رو با من هماهنگ می کرد! حالا اینترنهای الان رو باید یکی مدام کنترل کنه که سوتی غیر قابل جبرانی ندن. نمی دونم اشکال کار کجاست. ولی اینترنای خوب کم شدن

سپیده جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:17 http://gomshodegan.blogsky.com

آره دکتر دیگه وقتشه!!
همش ۲۰۰ صفحه واسه ۷ تا سوال؟!! چه کم!
دکتر شما چرا اینقدر از انترن و استاژر فراری هستی؟! دیگه کم کم دارم میترسم با دوستای انترنم حرف بزنم!!
ما هم از کشیکهای شما خسته شدیم چه برسه به خودت!
ECT...اسمشم می ترسونم! :(

من از خودشون فراری نیستم.
ترسناک هم نیستن. دردسرشون برای رزیدنتشونه.نه دوستاشون. پس نترس

رزیدنت زنان جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 http://residentezanan.blogsky.com

باشماا براز همدردی می کنم این ماه اینترنهای ما افتضاح هستند(از بدشانسی نزدیک امتحان ارتقا)

هم دردیم دیگه

من۲ جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:36

بالاخره کامنت گذاشتم....
خدا را شکر اینترنهای این ماه من اگه چشم نخورند خوبن...
این بحث مواد اگه مهمه چرا فقط ۵ سوال اگه مهم نیست چرا ۲۰۰صفحه؟

۷ سواله
آخه ۲۰۰ صفحه از ۴۰۰۰ صفحه ست!

مازیار.ع جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:53 http://daroo72.blogfa.com

من هم مثل شما از نسخه پیچام بیشتر کشیک میدم الان روز جمعه اونا رفتن تا ناهارشونو خونشون بخورن ولی من داروخونه هستم

خب آخه این درسته؟!

[ بدون نام ] جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:35 http://s7e7v7e7n.persianblog.com/

سلام
اگه رسیدی نظرتو در مورد مقاله ای که گذاشتم بگو
راسی **** **** کوش؟؟؟
بگو بیاد

سلام
اگه دیدیش سلام برسون

جوراب پاره و انگشت آزاد جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:46

خب البته درکت می کنم که از اینترن جماعت گریزون باشی...البته استاژرا که بی آزارن..اما خب دیگه چرا درک می کنم؟ چون خودم تو اینترنی یه سوتی ناجور داده بودم که داد رزیدنتمونو در اورده بودم :))))))))))) کلی الان که یادم می افته می خندم...

آره استاژرا که بی آزارن. اینترنها هم خب مدلهای مختلف دارن!
چه دسته گلی آب دادی مگه؟!

مامک جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:14

از آشنای با شما خوشحال شدم.دنبال کسی می گشتم که بپرسم آیا مصرف کراک می توند باعث درد منتشر و مزمن شکم بشود؟

والا این کراکهای بازار ایران که مشتقات اپیوئیدهاست. که می تونه عوارض گوارشی هم داشته باشه

میترال(طبیب) جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:48 http://tabib_mshd.persianblog.com

مواد؟!
آقا این وبلاگ بدآموزی داره...

!!

roseola شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:15 http://roseola.blogfa.com

والا بنده جسارتا روم به دیوار گلاب به روتون اینترنم . بعد هربار میام نوشته ی شما رو می خونم یه جوری از اینترنها نوشتی که انگار هزارپان . انگار خودتون یهو مستقیما از علومپایه پریدی رزیدنتی . بعد عصبانی میشم ترجیح میدم کامنت نذارم . داستان اینه دکتر . بی معرفت بودن نیست ...

:))
من یه هو رزیدنت نشدم. ولی مگه این همه وبلاگ از رزیدنتا بد می گن ما باید عصبانی بشیم؟! من طرف صحبتم اینترنهایی هست که احساس مسئولیت کافی ندارن. نه همه اینترنها.

roseola شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:18

راستش واقعا خوبه از ect بنویسی . من خیلی خاطره بدی ازش دارم . تو بیمارستان ما زمان شوک ۵ صبح بود . هوا هم سرد بود اونوقتا و من تو اون سرما وارد اتاق که میشدم و اونهمه ادم رو می دیدم با اون مراحل شوک تنم می لرزید ... هرچند تو اون مدت خیلی از مریضها رو دیدم که مشتاق شوک گرفتن بودن .

یعنی ساعت ۵ صبح می رفتید بیمارستان برای دیدن شوک؟!

همون قبلی شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:48 http://s7e7v7e7n.persianblog.com

این جوری (***) شدنش حس بدی بهم داد!!!
چرا رفت آقای دکتر؟
برش گردووووون :(

چشم...

شیوا شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:05

سلام دکتر جان
بی خیال.خیلی هم جدی نبود. راستی دکتر اینقده غر نزن به خدا فردا که فارغ التحصیل شدی و گرفتار روزمرگی و یکنواختی مطب دلتنگ این روزها میشی دوستانه می گم سعی کن بهت خوش بگذره چون آدم سختیا رو فراموش میکنه و فقط خوشیا می مونه. من که در تمام دوران دانشجویی فقط شیطنت و خوشی کردم. درس درست حسابی که نخوندم مقداری از کشیکهام رو هم بی مزد منت برام وایسادن تو بقیه هم کارامو حواله دادم به این و اون و .... فکر کنم از اون بی مسئولیتها بودم به قول شما ولی الان خیلی با وجدانم بخدا خیلی هم پر کار ولی اینو جدی می گم که ۸۰ درصد مریضا نیاز به مشاوره سایکولوژیست دارن اغراق نمی کنم جدی میگم باور کن اگه همه رو میشد بهتون ارجاع داد نونتون تو روغن بود و وضعتون از همه بهتر

سلام
من فقط اینجا از این غرها می زنم. وگرنه خودم رو عذاب نمی دم. سختی هم برام نداره.
پس شما هم همکار بودی و رو نمی کردی؟! چه دوستا و همکارای خوبی داشتی که کشیکاتو وایستادن!
ضمنا سایکیاتریست. ارجاع بفرمایید لطفا

حامد شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:39 http://83631.persianblog.com

خوبه که وبلاگ بچه های پزشکی روز به روز بیشتر میشه.ممنون که سر زدی.

جوراب پاره و انگشت آزاد یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:41

راستش بگم که چی بود؟ آخه خیلی هم مشکل از جانب من نبود....کشیک جراحی بودم.کشیکو که تحویل گرفتم کسی مریضارو بهم معرفی نکرد تو اون هاگیرواگیر و شلوغی ( روز عاشورا بود و پر از قمه زده و تصادفی های ناجور) بم گفتن که باید یه مریضو ببرم سونو چون جی سی اسش بالا اومده ..منم به حرف پرستارا گوش کردم و فکر کردم انترن کشیک قبل جی سی اس گرفته و خودش می خواسته ببره سونو که اف شده و مونده واسه من.....خلاصه خوش خوشان مریضو بردم سونو و مایع ازاد تو شکمش داشت و به سلامتی جراح اومد و خواست عملش کنه و نوروسرژ رضایت نداد چون جی سی اسش پایین بود و اوضاع قاراشمیشی شد و دعوا و بحث و جدل بین جراح و نوروسرژر و شانس اوردم که رزیدنتمون خوش اخلاق بود اون شب و فقط با خط کش چوبی که تو دستش بود منو تنبیه بدنی کرد! !!!وگرنه فکر کنم کشیک اضافه که هیچی تجدید دوره رو شاخم بود....شب اخر بخش بود و مرنینگی هم خدارو شکر در کار نبود

خب گناهت این وسط چی بوده؟!

جوراب پاره و انگشت ازاد یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:43

مرسی فک! چقد حرف زدم......

[ بدون نام ] یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:58

زورنال بد نبود
گرچه همه خواب بودن!

کاش تیر ماه اومده بودم روان!

اسامی افراد خواب رو بدید تا در خدمتشون باشم

جوراب پاره سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:09

اخه فک کنم هیچ ادم عاقلی یا اینترن عاقلی مریض جی سی اس ۳ رو بر نمیداره بره هلک و هلک سونوی شکم!

جوراب سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:18

البته خب بردنو که ممکنه ببره...ولی خب اون شب نوروسرژره سر لج افتاده بود و با جراحا دعوا می کرد و البته همه هم بهش می گفتن بی وجدان که دلت می خواد مریضمون بمیره...خلاصه اوضاع شیر تو شیری بود و اخرشم من نفهمیدم جی سی اس مریض چند بود اخه!!! و می مردم اگه خودم یه جی سی اس چک می کردم اخه؟

مامک جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:42

ممنون. اصولا باید از مشتقات هرویین باشه ؟

ناهید چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 13:52

من عاشق روانپزشکم شدمولی تنها مزیتم زیباییمه . نه نظر شما شانسی دارم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد