Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

پست کشیک همراه با غر و لند اضافه

 

نگفتم کشیکم بد می شه

واقعا افتضاح بود. بدتر از همه اینکه از ۱۰ صبح روانپزشک درمانگاه رو واسه کمیسیون خواستند و من مجبور شدم مریضهای صبح که به کشیک مربوط نمی شه رو هم ببینم. بعدش هم فقط از ۲:۳۰ تا ۳:۴۵ بعد از ظهر تونستم برم پاویون و یه خواب ظهرگاهی بزنم توی رگ.وگرنه که به عصر نکشیده نابود می شدم. چون تا ساعت ۱ظهر به اندازه یک کشیک کامل خسته شده بودم. از ۴ هم تا ۱۱:۴۵ پشت سر هم مریض میومد. اینم آخر و عاقبت غر و لند. یادش بخیر اون سالهایی که کشیک روان کلا ۳-۴ تا مریض بیشتر نداشت!

ساعت ۶ صبح هم پرستار خودخواه بخش زنگ زده که داروهای سل یک مریض رو توی پرونده ش اردر کنید!‌ آخه بگو مردم آزار حالا اگه این کار ساعت ۸ صبح انجام می شد چه فاجعه ای رخ می داد؟ لازم شد که دفعه بعد با سوپروایزر بشینم و این قضیه که توی خیلی کشیکها تکرار می شه رو برای همیشه حل کنم. پرستارها شب میان شیفت رو تحویل می گیرن. به فکر دکتری که شیفتش ۲۴ ساعته و بی استراحته نیستن.فقط می خوان کار خودشون راحت بشه.

شلوغی کشیک از قدم زدن زیر بارونی که دیگه معلوم نیست کی تکرار بشه محرومم کرد.

خلاصه از کشیک دیروز اگه تا فردا هم غر بزنم باز کمه!

¤ این دو تا شعر رو اون اولا که وبلاگ نویس شده بودم توی وبلاگ منحنی ترد (ادریس یحیی) خوندم. خیلی دوستشون دارم. بخونیدشون: ۱ ،  ۲

¤¤حسین پناهی که یادتونه؟ اینجا رو ببینید. به شعر کوتاهش راجع به خودش، با لحن دوس داشتنی خودش گوش بدید: تا هستم جهان ارثیه ی بابامه
سلاماش، همه ی عشقاش، همه ی درداش، تنهاییاش ...
وقتیم نبودم ، مال شما

 ¤¤¤ اینجا هم وبلاگ اینترن محترممونه

هرکی وبلاگش رو می بینه فکر می کنه دیلی نوتاش و شرح حالاش لابد چقدر مرتبه! لابد مرخصی هم که می خواد بگیره روز قبلش برگه ش رو می نویسه!!!

نظرات 27 + ارسال نظر
پزشک 78 دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 http://78med.persianblog.com

سلام
خسته نباشید
والله دیگه روز به روز به تعداد دیوونه ها اضافه میشه در نتیجه کشیکاتون سنگین تر و (در آینده) جیبهاتون پر پول تر خواهد شد، به آینده نگاه کن و منتظر خبر خوشی باش (فال هفته)

سلام
مگه دلمون به این خوش باشه!

علی دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:40 http://medicineman.persianblog.com

الان توش پول نیست ناراحتی دو روز دیگه که اینطور نیست(چشمک!)

پول توی چی نیس؟

ادریس یحیی دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:33

سلام
شاعر پست روز ۲۸ اسفند خانم فرشته ساری ه . اسمش پای شعرش هم هست.
شاعر بند اول پست ۱۳ اسفند هم نزار قبانی شاعر عربه که باز هم اسمش پای شعرش هست. بند دوم رو هم من نوشتم.
شاد باشید

سلام
اون ۱۳ اسفنده،اون قسمتی که شما نوشته بودی منظورم بود. فوق العاده ست. و فراموش نشدنی
نه ابریشم، که پروانه ات میخواستم پیش از آنکه پود ِ پیله به نشئه ی نساج بسپری .... ....
مرسی

سپیده دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 14:50 http://gomshodegan.blogsky.com

خسته نباشید دکتر. کشیک سختی بوده
عجب پرستار بی فکری. البته خودخواهی تو ذات همه آدمهاست٫ شاید ما هم جای اون بودیم همین کارو میکردیم...
بارون فوق العاده ای بود٫ من برعکس از خلوتی داروخونه استفاده کردم و گذاشتم بارون کمی دل من رو هم بهاری کنه...
شعرها هم قشنگ بودن٫ ارزش چندین بار خوندن رو داشتند...
و شعر پناهی...خوش به حالش که رفت...این ارثیه باباش رو واسه ما گذاشت و رفت...
بازم مثه همیشه پرحرفی کردم٫شرمنده...

سلامت باشید

آذین دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:40 http://little.blogfa.com

فکر کنم دارم دیوونه میشم یه چی در حد سایکوز!!!!کمک!

خدا نکنه!‌چرا!!!!!!!!!!!!!!!؟!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:56

سلام دکتر
جواب جواب جواب انتقادم رو هم خوندم. هر جور حال می کنی بنویس منم یک چرتی گفتم خیلی جدی نگیر.

(آنکس که می خندد ؛هنوز خبر ناگوار را نشنیده است!)

سلام
خداروشکر که به خیر و خوشی حل شد!

نیلوفرنگی سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 http://to0otfarangi.blogsky.com

۱. دکی جون بلاخره آقای دکتر شدن این سختی ها رو هم داره دیگه دادش!
۲. راجب پست قبلیت : منو پیش دعا نویس نبردن چون می دونستن که اونم افاقه نمی کنه!
۳. ضایع ترین چیز اینکه یه دوست روان پزشک فاب داشته باشی اما مداوات نکنه! ( نقل به مضمون!!!)

بابا ما دکتر شدیم ولی هنوز این سختی ها تمومی نداره!
می خوای من برات دعا بنویسم؟!

شقایق سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:58 http://red-sea.persianblog.com

شمام از اون رزیدنتایی ها! بیچاره اینترناتون!

از کدوم رزیدنتا؟!
چرا؟!
چون گفتم تا شقایق نیست زندگی باید کرد!؟؟!

جوراب پاره و انگشت آزاد سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:19

اون دو تا شعرو دوست داشتم. مرسی.

:)

دختر مرده سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 http://arameshdarowj.persianblog.com

سلام
اون جمله ی یادش بخیر اون سالهایی...منو خیلی توی فکر برد...
واقعا اینجوریه؟

سلام
آره خب. من تابستون ۳ سال پیش اینترن همین جایی بودم که الان رزیدنتشم. اون موقع کشیکا اصلا اینجوری نبود.
در کل ۲۴ ساعت شاید یکی دوتا مریض می دیدیم
ولی حالا شاید ۲۰ تا مریض هم گاهی ببینیم
حالا چرا توی فکر؟

دختر مرده سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 http://arameshdarowj.persianblog.com

راستی..
خوش به حالت که یه جایی داری که بیای غرغر کنی و همه هم بهت گوش کنن !!

دختر پاییز سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:52 http://4autemn.persianblog.com/

سلام
وبلاگ جالبی داری دکتر.
با تبادل لینک موافقی؟
منم پزشکی می خونم ولی شما سال بالاترین دیگه...

سلام
مرسی
خوشبختم

میم سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:06 http://stormysea.persianblog.com

خسته نباشید ةایشا.. کشیکهای بعدی به 3-4 مریض بسنده میکنن

مرسی
امیدوارم

سینا سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:40 http://drharrison.persianblog.com/

خسته نباشید؛هر چند خستگی کشیک به تنت موند ولی بارون امروز باعث شد حداقل اروزی قدم زدن زیر بارون تو دلت نمونه.

مرسی
بارون امروز ولی اونقد تند بود که از کنارش هم نمی شد رد شی!

پزشک 78 سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 23:01 http://78med.persianblog.com

دکتر جان من که تو همون پست به ملت اخطار دادم :)

عجب!

سارا چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:26 http://jarahedivoone.persianblog.com

سلام.

سلام از ماست

سارا چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:28 http://jarahedivoone.persianblog.com

خوبی. چه خبرا.... تو باید یه دوره شوفری ببینی تا اماده بشی واسه شب بیداری....!!!!‌ من تما م فعالیتم در جهت درس خوندن از یازده شب به بعده . قبلش همش دنبال بازیگوشیم..!!!‌ تو هم از من یاد بگیر . شب و روز از مغزم کار می کشم. حالا مجبور بودی اینترنتو لو بدی بد جنس. کاش منم استازر تو می شدم بهم نوزده می دادی

مرسی. هیچ راه ساده تری نیس؟!
استاژر بازیگوشی مث تو رو که ۲۰ می دادم!

اینترن بد دیلی نوت ننویس مرخصی از د چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:13 http://doci.persianblog.com

سلام آقای دکتر غرغرو!
دیگه نشد!
غیبت؟! اونم توی وبلاگ؟!
واقعآ که رزیدنت دکتر ط. هستید!
گیییییییییییییییییییییییییییییر!
دیلی نووووووووووووووووووووووووت!
راستی یه خبر دسته اول بدم:
اون یکی اینترن تون بخشو حذف فرمودن!
و من...........
فردا کشیکم در حالی که هم کشیکیم حذف کرده!
تازه فردا مجلس ختم مامان بزرگم هم هست!
حالا منم باید غر بزنم؟!
دیگه خسته شدم!
منم باید برم حذف کنم...

سلام از ماست!
می تونیم!‌ :-p
من کی گیر دادم؟!‌چرا جوسازی می کنید؟!

اون خبر دسته دوم شد.چون شنیدم ظهری.ولی چرا؟!
خب غر زدن که مفته!‌ وبلاگ رو برای چی ساختن!

میم چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:01 http://stormysea.persianblog.com

سلام : یه کلینیک روان بغل همه درمانگاهها و هست که سره پای و تجدید دارو از این حرفها ولی بخش روان جداست . و یه قسمتش در داره که بسته اس که البته این ماه مریضی نداشت ولی بقیه بازه و روپوش هم بی روپوش

سلام
آها.خب تقریبا مثل اینجاست پس. با این تفاوت که توی بیمارستان روانپزشکی اینجا درها باز نیست

من چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:30 http://0409.blogfa.com

من فارغ التحصیل شده م:)یک سال و نیم پیش

ولی خوب موندین ها! به ظاهرتون نمی خوره!

میترال پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 http://tabib_mshd.persianblog.com

من و قهر؟!!
میترال با دژاوو قهر نمیباشد...
میترال با دژاوو آشتی میباشد.!





خب خدارو شکر! همین مونده بود که میترال هم با ما قهرکنه!

نیکان پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:36

همکار عزیز سلام من توسط یکی از همکارا ن با وبلاگ شما آشنا شدم وبلاگ شما با قالب بسیار زیبا و نامی زیباتر محیط گرم متنوع و دوست داشتنی است موفق باشید و اما فکر کردم شاید شما بتوانید در یک مشکل شخصی راهنماییم کنید. پسر ۲ ساله ای دارم که خیلی زود (۸ ماهگی ) لیبلینگ را شروع کرد و خیلی سریع پیشرفت کرد طوری که در ۲۱ ماهگی جملات پیچده و ترکیبی ۸ تا ۱۰ کلمه ای را به درستی از لحاظ دستور زبان به کار می برد در همین زمان به دنبال یک شرایط بحرانی در خانواده دچار استوترینگ شدکه ۱ هفته طول کشید وتا یک ماه کاملا خوب بود پس از آن بدنبال تلاش من برای قطع برست فیدینگ دوباره برگشت و این لکنت تا یک ماه ادامه داشت پس از آن تاسه ماه عالی بود و لی بلافاصله بعد از یک بار دعوا با او دچار همین حالت گردید پس از یک ماه تا ۸۰ درصد بهتر شده است ولی ۲۰ درصد دیسفلوانسی دارد.در این مدت او رفتارهای پرخاشگرانه داردمثلا همه چیز راپرت می کند و بسیار ترسو شده است به طور کلی اهل غذا خوردن هم نیست و در مقابل آن سرسختانه مقاومت می کند شرایط خانواده استیبل و آرام و پر محبت است و محیط مهد کودک هم به نظر خوب می آید به نظر شما اشکال در کجاست و چه کار می شود کرد. ضمنا اودر مهد دوزبانه است و بدون اینکه از طرف ما یا مهد اصراری وجود داشته باشد در زبان بسیار پیشرفت کرده و علاقمند است به نظر شما آیا آموزش همزمان دو زبان در سن کم در بروز استوترینگ نقش داشته است. از اینکه اینقدر وقتتان را گرفتم عذر می خواهم

سلام خانم دکتر. مرسی از لطفتون.
امروز با استادم مشورت کردم. توی این سن اصولا استاترینگ مطرح نمی شه.این شرایط استیبل کمک خوبی می کنه.ولی خیلی مهمه که به مشکل تکلمی ش توجه نشون ندین تا دچار اضطرابی از این بابت نشه و تشدیدش نکنه. آموزش همزمان ۲ زبان ممکنه با ایجاد اضطراب در این مساله نقشی داشته باشه و ضمن اینکه سابقه خانوادگی استاترینگ هم مهمه

شقایق پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 14:25 http://red-sea.persianblog.com

نه منظورم از اون سخت گیرا بود:)

آها
نه بابا شایعه ست!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:52

لطفا کامنت
اخر دنیا و پاسخت رو بخون انگ چسباندن یادت میاد. اشکال اینه که به دلیل مشغله های فراوان دیر به دیر سراغ اینترنت میام و از این کامنت تا اون کامنت کلی فاصله می افته جنابعالی یادتون میره . یه نگاهی هم به کامنتهای نسوان بینداز فاسقین معلومند .خوشبختانه هم سلیقه های زیادی دارم.

آها! حالا فهمیدم. بابا فاسقین کدومه آخه. من بصورت مزاح گفتم اون حرف رو.اصلا فکر نمی کردم جدی بگیرید. می بینید که جلوی نظام علامت تعجب گذاشتم.یعنی دارم شوخی می کنم.بهرحال اگه باعث رنجش خاطر جنابعالی شدم پوزش می خوام

شیوا پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:53

این پایینی من بودم یادم رفت اسممو قید کنم

میترال پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 18:00 http://tabib_mshd.persianblog.com

راستش اون مریض تا صبح روز بعد از عملش که تو سی سی یو بود و حال عمومی خوبی داشت...از اون روز به بعدش رو خبر ندارم...ولی موندنی بود!...
راستی چه خبر از ارتقا؟برای نبرد آماده اید؟!

خب خدارو شکر
فعلا که هیچ خبر! هنوز ۱ ماه و ۴ روز وقته!‌کی به کیه بابا!

حبه انگور پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:11

وای ی ی ی.............. چه گربه خوشگلی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد