¤ برای لمس احساس خوشبختی دنبال اتفاقات خارق العاده و خیلی خاص نباشید. دور و برتون رو نگاه کنید. پره از فرصتهایی برای کسب لذتهای کوچیک و معمولی، و پره از مشکلات کوچیک و روزمره که اگه حلش کنید زندگیتون قشنگتر می شه.
برای لمس احساس خوشبختی، یه مقدار بیشتر دنبال لذتهای روزمره،کوچیک و معمول باشید.
و بالاخره اینکه
برای خوشبخت بودن،احساس خوشبختی رو پیدا کنید؛
دنبال خوشبختی نگردید.
استاد عزیز خیلی اصرار داره که فعالیتهای ما خارج از وقت هم ادامه داشته باشه. می گه هفته ای یک روز ظهر یک ساعت اضافه بمونید و توی درمونگاه بشینید و به مریضهایی که درمان و مرخص می کنید بگید در همون ساعات و به شما مراجعه کنن.
به نظر قابل انجامه. چند روزه که استاد عزیز منو تا ۲ بعدازظهر نگه می داره.پس یعنی می شه هفته ای یک روز یک ساعت اضافه موند.
استاد عزیز برای فردا یک کیس فوبی رو برام گذاشته تا سایکوتراپی کنم. یکی از جذابیهای روانپزشکی برای من همین سایکوتراپی هست.
امروز روز معلم بود.دیروز اساتید عزیز رو به پاویون دعوت کردیم و ازشون قدردانی کردیم. کمتر جایی ارتباط استاد و رزیدنت، و رزیدنت گارد بالا با گارد پایین به اندازه بخش ما دوستانه ست.
پ ن:
ابر که نشست به آسمون
نه خورشید موند،
نه سایه
پست اخیر وبلاگ رزیدنتهای زنان منو یاد دوران استاژریم توی این بخش انداخت. در شروع دوره ۲ماه استاژری زنان بیلیارد رو از صفر شروع کردم و در پایان این بخش شده بودم یه بیلیاردباز خفن! کلا صبحها ۲ ساعت کلاس تئوری داشتیم و بعدش هم فلور نرمال باشگاه بیلیارد شده بودیم! توی دوران اینترنی هم که ۵-۶ تا کشیک داشتیم و بجز سولفات منیزیم زدن کار خاص دیگه ای نمی کردیم! باز خدا خیرشون بده که بخش رو برای اینترنهای پسر ۱ ماهه کرده بودن.وگرنه توی دوران اینترنی هم باید می رفتم سراغ یه ورزش جدید، و چه بسا می شدم قهرمان المپیک!!!!
خلاصه حتی یه زایمان رو هم بصورت مستقل نگرفتم.اما سر زایمان زیاد حاضر بودم. کلا هم فقط یه بار معاینه ژنیکولوژیک انجام دادم. تجربه ثابت کرد که چیزی رو از دست ندادم. چون توی دوره طرح هم توی روستا، مامای مرکز زایمانها رو انجام می داد. معاینات ژنیکولژی رو هم ماما انجام می داد و به من نتیجه رو می گفت و من فقط نسخه رو می نوشتم! اساسا هم آدمی نبودم که با این احتمال که شاید روزی توی دوران زندگیم مجبور بشم زایمان انجام بدم، اونقدر وسوسه بشم که برم به زایمان کاملا مسلط بشم.
ناگفته نمونه که اگه رفتن به رشته زنان برای مردها ممکن بود و رشته سنگینی هم نبود دوس داشتم این تخصص رو.
پ ن۱: به این فکر افتادم که یه دوره کارگاه آموزشی برای اینترنها تحت عنوان اصول پروندن بیمار! بذارم! مطمئنم که تا عمر دارن دعام می کنن!
پ ن ۳: از تشخیصهای NOS زیاد خوشم نمیاد.
از خصوصیات من اینه که از ساعت ۱۰ شب به بعد دچار افت فانکشن می شم! ( یکی از دلایل مهم نرفتنم به رشته های پر کشیک و شب بیدار نگه دار!)
نتیجه این افت فانکشن گذاشتن تشخیصهاییه که NOS هست!
پ ن۲:۲ های زندگیم را مدام در هم ضرب می کنم
شایدکه این بار ۴ نشود...
کشیک بدی نیست
این عکسو ببینین
تونستین حدس بزنین چیه؟
آفرین. جوجوتیغی!
کجاست؟
آمازون؟! ماداگاسکار؟! بورکینافاسو؟!
باغ وحش؟!
نه باباجون.
این فقط یکی از گونه های جانوری شناخته شده در بیمارستان ماست
همین سر شبی توی باغچه بیمارستان عکسو گرفتم
پ ن: ندارد. یعنی دارد. ولی خیلی خصوصیه ! شرمنده!
مشکل پایان نامه حل شد و مدیر گروه محترم شد استاد راهنمام و استاد عزیز هم شد استاد مشاور. به زودی می فرستمش برای تصویب. استاد عزیز بیشتر از خود من نگرانه که کارا سریعتر انجام بشه! مکررا بهم می گه اصلا نگران نباش! درست می شه! خودم زنگ می زنم به دکتر فلانی که خارج از نوبت بررسی بشه! و منم در کمال خونسردی جواب می دم: من که نگران نیستم!!!!!!!!
پ ن ۱: مگه من نگفتم اون پاراگراف خصوصیه؟!
پ ن۲:بیمار بای پلارم اینو امروز گفت:
پشت سر آدمای بزرگ، همیشه چاله های بزرگ هست
کافیه بدونی که کجا هُلشون بدی
* کلا زیاد اهل فیلم دیدن نیستم
تاریخ آخرین سینما رفتنم رو هم بخاطر نمیارم
اما بعضی وقتا بعضی فیلما و حواشی اونها آدم رو قانع می کنه که ببینه اونارو
وقتی چند جا خوندم که فیلم اخراجیها کار ضعیفیه با خودم می گفتم: بابا اینا خیلی کارشناسی نگاه کردن لابد! اما ۲ روز پیش اتفاقی این فیلم دستم اومد.
من قبل از این فیلم هم از ده نمکی انتظار کارگردانی نداشتم.بهرحال باید بگم عنوان فیلم منتخب تماشاگران یه عنوان دهان پرکن و توخالیه و نشون می ده مردم توی کشور ما برای سرگرمی به سینما می رن،شاید دوس دارن نیازشون برای خنده رو به هر شکلی که شده تخلیه کنن.
ده نمکی در اخراجیها هیچ حرفی برای گفتن نداشت. نه کار جدیدی توی سینمای کشور درست کرد و نه کار گذشته ها رو بهبود داد. نه بازیگر جدیدی معرفی کرد و نه از بازیگرهای قدیمی بازی جدیدی گرفت. کارش این بود که از چن تا بازیگر باسابقه در همون نقشهایی که هر کدومشون بارها و بارها بازی کرده بودن استفاده کرد. نکته دیگه اینه که اخراجیها نقطه قوتی تصویری و سینمایی نداشت که بخواد ارزش صحبت کردن داشته باشه و اگه فیلمنامه ش توی یک برنامه رادیویی هم اجرا می شد نمی شد گفت که چیزی رو از دست دادیم که فیلمش رو ندیدیم. حتی فیلمنامه ش هم چیز خاصی نداشت و برپایه شوخی های چیپ که گاه حریم نزاکت رو هم خدشه دار می کرد استوار هست.
ده نمکی با این فیلم نشون داد که نه تنها اهل کارگردانی نیست،بلکه در آینده هم نمی شه متصور بود که این کاره بشه. و مقابل رفتارش توی مراسم اختتامیه جشنواره فجر همیشه یه علامت سوال باقیه.چرا که انتخاب از طرف تماشاگران هم براش زیاد بود.
**پ پ ن: دلم؟! خیلی وقته که هاپو خوردتش