Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

امن و امان

همه جا امن و امانه

اون مریض شیکم پاره رو بالاخره با هر فیلم و سیانسی بود به بیمارستان عمومی منتقلش کردیم. اون مریضی هم که شک به انسفالیت ویروسی کرده بودم،عفونی ها می گن مشکل عفونی نداره، نرولژی ها هم می گن مشکل نرولژی نداره. دوباره برگشت به بیمارستان خودمون. تشخیصش هم یا سایکوز همراه با کاتاتونی و یا NMS هست. اما اینبار توی تختای ما بستری نشده خوشبختانه.

اما درسی که گرفتم اینه که همیشه قبل از تصمیم نهایی برای بستری مریضای ناجور با استاف آنکال هماهنگ کنم تا دردسرش برای اون باشه،مریض هم بره توی سرویس اون

خلاصه همه جا امن و امانه

آسوده بخوابید که ما بیداریم!

پ ن: ندارد

پ پ ن: یکی از علاقه مندی های من اینه که هر روز صبح با قایق موتوری برم بیمارستان. کسی می تونه راهکاری در جهت رسیدن به این علاقه ارائه کنه؟

نظرات 19 + ارسال نظر
لاله چهارشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 23:46 http://guyton.persianblog.com

همینه دیگه ! هی مریضا رو شوت میکنید سر ما داخلی ها !!!!

سپیده پنج‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 00:24 http://gomshodegan.blogsky.com

خوب خدا رو شکر! پس تو هوا رو داری ما رفتیم بخوابیم!
راهکارم اینه که خودت رو منتقل کنی به بیمارستان ونیز!خوب نبود؟!
این عکسه هم خیلی خوشگله آدم واقعا هوس قایق سواری میکنه:)

فر یدا پنج‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:31 http://vivalavida.blogsky.com

بهترین راه مهاجرته به . . . شاید همون ونیز که دوستمون گفت . . .
شغل شریفی دارید . . . ما آسوده می خوابیم . . .

سارا پنج‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 http://j]

سلام. اول بگم من در زمینه قایق موتوری نمیتونم کاری بکنم. ولی یه موتور گازی شاید بتونم برات جور کننم . خوبه؟خواستی رو در بایستی نکنی ها!!
اره تو کشیک ارتوپدی همه کارو رزیدنتا می کنن مگه یه سوچور به ما برسه ولی خوب اموزشش از درمانگاه بهتره . تو درمانگاه همه مریضا عمل شده و تمیز و تر گل ور گل می یان اینجا نه از اول ورود باهاشون اشنا میشیم . البته اگه یکی مثل ما پیله باشه خیلی خوبه واسش . ولی به هر حال مطمئنا به پای کشیک روان اونم با حضور رزیدنتی مثل شما نمی رسه !!!(پاچه خواری)

مرمر پنج‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 http://marmarkhanoom.persianblog.com

باید قایق موتوری ای درست کنی که زیرش چرخ داشته باشه:دی

سارا پنج‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:52 http://www.jarahedivoone.persianblog.com

شبا که ما می خوابیم دکتر دژآوو بیداره !!ما خواب خوش می بینیم . اون در فکر ......؟!!!

میم پنج‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 15:18 http://stormysea.persianblog.com

خواسته های غیر منطقی تو چه درسی راجبشون می خوندیم ؟
ما نخواندیم گفتم شاید شما با این غناعت و کم توقعی یه چیزایی خونده باشی ، اگه دختر بودی اوضاع بهتر بود چون خیلی خواستهای کوچکی دارید

متوترکسات جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 00:18

متوترکسات جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 00:19 http://www.doctormtx.blogfa.com

راهکار ساده : استفاده از داروهای توهم‌زا !!!!

میم جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 00:31 http://stormysea.persianblog.com

ایهام داشت

ورونیکا جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:00 http://veronika.blogsky.com

منم علاقه مندم که هر روز صبح با بالن برم دادگاه :)!

مهناز جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:51 http://havayealoode.blogfa.com

قبلشم آسوده می خوابیدیم...همون داروهای توهم زا از همه ش بهتره:)

مهناز جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 http://havayealoode.blogfa.com

یه کار دیگه ام می تونی بکنی...یه قایق کاغذی درست کنی...بعد بندازی تو جدول کنار خو نه تون...بشینی توش برییییییییی تا برسی به جدول جلوی بیمارستان...همونجا ببندیش به یه درخت تا ظهر:دی...موتورش کجا بود پس؟:))

[ بدون نام ] جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 http://akharinharfa.blogsky.com

ج پ ن : اِ... چرا؟!

:))

اذین جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 14:01 http://little.blogfa.com

دعا کنی سیل بیاد حله!

[ بدون نام ] جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 15:56 http://diemaking.blogfa.com

سلام و عرض ادب و احترام به شما پزشکان و دانشجویان پزشکی گرامی
می دونم که اکثر شما وبلاگ نویسهای پزشکی (البته ببخشیدبنده را ولی بهتر بگم ترسوهای روزگار)با کامنت های من اشنا هستیدو تا حدودی می دونید که بنده به جد پیگیر هستم که همسر اینده ام یک پزشک باشه ولی متاسفانه هنوز کسی حاضر نشده که در این مورد به من کمک کنه(شاید به علت ترس یاغروریا سو ظن یا ...باشه)ایکاش کسی بود به شما می گفت که من انسان بدی نیستم و به خدا قصدم ازدواج هست نه چیز دیگه ای. خیلی ها در قسمت نظرات در وبلاگم نوشتند که دخترهای پزشکی عاطفه ندارند و چون پزشک هستند لذا برای خانواده هاشون ارزشی قائل نیستند البته من تصمیم خودم را گرفتم و این کاملا واضح است که همه پزشکان خانم از نظر اخلاقی شبیه هم نیستند ومطمئنم کسانی هستند که با مرام و با ایمان و متواضع باشند .اگرچه به مقتضای شغلی ام و نداشتن یک معرف دچار مشکل هستم ولی همه راهی را تست می کنم.به هر حال جوینده یابنده است. امیدوارم به لطف خدا قبل از اینکه دوره دکتری را شروع کنم به این هدفم برسم. در پناه خداوند متعال باشید.

رزیدنت چشم جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 21:06

تو هم که یک کلمه درست ننوشتی!واسه اونهم ایشالا تا سال ۳ برسی می تونی با قایق موتوری تو خشکی هم برونی!می دونی که روانپزشکی همزاد روانپریشیه!

لاروپزشک شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:57 http://larvepezeshk.persianblog.com

سلام...ممنون...دانشگاه علوم پزشکی کاشان...شما چی؟ کجایی؟...عکسا رو دیدی؟؟...نظری نداشتی؟!...اجازه میدی لینکتو بذارم تو وبلاگم؟!...قربان یو!

گل یخ بی نمک! شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 13:24

برای استفاده از قایق موتوری جهت رسیدن به بخش ۲ راه دارید:
۱-اشک یک نفر رو دربیارید تا بیمارستان رو سیل برداره و تبدیل به ونیز بشه
۲-چند تا قرص اکس بندازی بالا !
(البته راهکار دوم جهت فضانوردی هم کاربرد داره!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد