Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

بهونه

*چند روزی بود که یک بهونه داشتم برای درس نخوندن، آپ نکردن، توی فکر بودن و ...

اما تموم شد

به هر شکلی که بود

 

**روزهای بی استاد و کم کار پایان سال رو به پایانه و به روزهای پرکار نوروز نزدیک می شم

 پ ن: برای اعتراض به فیلم موهن ۳۰۰ به اینجا بیاین: http://www.petitiononline.com/wpci96c/

نظرات 11 + ارسال نظر
ورونیکا پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 21:27 http://veronika.blogsky.com

من که هیچ بهونه ای ندارم واسه سر کلاس نرفتن . صبح کله سحر تا دم ظهر کاراموزی نرفتن . درس نخوندن . دائم در حال فعالیت نبودن ....
تمومی ام نداره انگار
ازین بهونه ها به منم یاد می دین :-p

فیلم موهن ۳۰۰ مگه موضوعش چی بوده که باید بهش اعتراض کرد؟!

بهونه های من خطرناکن ها

راجع به این فیلم اینجا رو بخونین:
http://www.1pezeshk.com/archives/2007/03/lets_bon_300.html

مریم پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 21:47 http://www.incidentaloma.persianblog.com

واسه درس نخوندن بهونه نکن تنبل!
من که میدونم بهونه هات الکیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خیلی هم الکی نبود

هلال پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 22:38 http://tabib111.blogfa.com

از علایم توسعه فکر ، همانا بها ندادن به بهانه هاست...

پس فکر ما همانا توسعه نیافته است

سپیده پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 22:50 http://gomshodegan.blogsky.com

*من معمولا دنبال یک بهونه هستم واسه درس نخوندن و آپ کردن و تو فکر بودن! دوس ندارم تموم بشه!
**خوب لااقل سرحال به استقبال یه سال پرکار میری:)

****

بنفشه جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 http://banafshehh.persianblog.com/

من عاشق بخش روان بودم..اون موقع ها که ایران بودم یادمه هفته ای ۳ بار کلینیک داشتیم تو بخش من هر روز میرفتم..مریض های جالبی هم داشتیم..زن و مرد هم تو یه بخش بودند که جالب ترش میکرد!!!!

مرسی
ولی این قسمت آخر،مطمئنین وقتی که توی ایران بود؟!

طبیب...دریچه میترال جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:43 http://tabib_mshd.persianblog.com

وبلاگ طبیب منتظر حضور گرم شماست...

مرسی بابت اطلاع

هلال جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:47 http://tabib111.blogfa.com

فکر کرده بودم که بهانه را رفع کردید که چنین کامنتی گذاشتم ، وگرنه که ما خودمان داریم این فکرمان را کش می دهیم بلکه اندکی توسعه بیابد. نیت ، نقد و قضاوت شما نبود.

مرسی بابت توضیح
نه،بهانه رو رفع نکردم.
خودش رفت
بهانه ش زیادی سنگین بود
برای اینکه بخوای جلوی همچین بهانه ای وایستی باید فکر بیش از حد توسعه یافته داشته باشی

شهاب جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 14:50 http://www.bibargi.blogfa.com/

سلام
من این جا یک تازه واردم که احتمالاً از این به بعد بیشتر خواهم آمد. من در دوران اینترنی اهل کشیک خریدن و فروختن نبودم ولی روان پزشکی تنها بخشی بود که حاضر شدم چهار تا کشیک بخرم و تنها انترنی بودم که توی یک بازه زمانی طولانی تو اون بخش بیست گرفتم( البته خودمم نمی دونم چه طوری!)

سلام
قدم بروی چشم
چرا طولانی؟!

سارا جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 14:51 http://www.jarahedivoone.persianblog.com

عجبی یه بار شما درس نخون شدی !! ببین دو روز دیگه روش اعتیاد من کولاک می کنه و دیگه کار و بار شماروان پزشکا تخته می شه ولی نترس من یکی دو تا مریض برات می فرستم خراب رفیقیم چه کنیم دیگه .

روش اعتیاد؟!!!

ورونیکا جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 17:13

بهونه های خطرناک ! :))
به خودم و کسی لطمه نزنه خوبه بگین :-p

لطمه می زنه!

بچه اوین جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 17:51 http://www.delta3girls.blogsky.com

سلام اقای دکتر!!!
احوال شما؟؟؟
خدا رو شکر بلاخره تموم شد

سلام
مرسی
ولی من دوس داشتم تموم نشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد