آموزش همگانی توی کشور ما توسعه همهجانبه نداشته. بعنوان مثال در زمینه ایمنی یا صرفهجویی یا اعتیاد فراوون کلیپ ساخته و پخش میشه و آگاهی مردم رو ارتقاء میده. اما در زمینه مساله مهمی مثل بهداشت و سلامت کار به اندازه کافی نشده، و اگر کاری انجام میشه چند قدم عقبتر از سایر مقولههاست. بهرحال باید به فال نیک بگیریم این حرکت رو، اما وضعیت دانستههای مردم در مورد بهداشت روان چیزیه که بارها در همین وبلاگ نگرانیم رو راجع بهش بیان کردم.
چند روز پیش با یکی از دوستان گپی میزدم. تحصیلکرده و دارای وضعیت فرهنگی نسبتا خوبی بود. البته رشته تحصیلیش پزشکی نبود. صحبت به این کشید که افسرده شده و نمیدونه که باید بره پیش مشاور یا روانپزشک. ازم میپرسید روانپزشک فقط بیماران روانی رو میبینه؟! یا افراد افسرده رو هم میتونه درمان کنه!!!!!!!!!! بعد از اینکه توضیحات لازم رو بهش دادم و به این نتیجه رسید که نیاز به مصرف دارو داره و باید به روانپزشک مراجعه کنه با دو جمله میخکوبم کرد. جناب دوست فرهیخته و دانشمند ما فرمودند که اولا راجع به اینکه داروهای ضدافسردگی اعتیاد بدن نگرانه! و از طرف دیگه تقاضا داشت که داروش قوی نباشه!!!! وقتی که در یک وضعیت شگفتزده منظورش رو از «قوی» پرسیدم متوجه شدم برداشتش از داروی ضدافسردگی اینه که یک داروییه که فرد افسرده رو میخوابونه و از این طریق باعث میشه که فرد کمتر غصه بخوره!!! (ظاهرا با این استدلال که فرد خواب معمولا غصه نمیخوره!!!).
خلاصه. من که تصورم این بود اینجور برداشتها محدود به طبقه خالهزنکهای دوران پارینه سنگی (درست گفتم؟!) هست که دور هم جمع میشدن و سبزی پاک میکردن و در خرافاتشون همدیگه رو شریک میکردن،حسابی دچار احساس وقت تلف کردن حاد شدم! اما بهرحال رسم رفاقت نبود که به ناآگاهی دوستم بیتوجه باشم. با حوصله نشستم و توضیح دادم که اولا داروهای ضدافسردگی اعتیاد و وابستگی نمیدن. و اگه گاهی میبینیم بیماران افسردهای رو که بعد از قطع دارو،پس از مدتی دچار عود افسردگی میشن این بخاطر ماهیت خود بیماری و اون زمینه بیولوژیک فرد هست که بیماریش عود کرده، نه در اثر اعتیاد!!!! به داروی ضدافسردگی. راجع به قوی بودن دارو میگفت نمیخواد قوی باشه که یه وقت زیادی خوابآلوده نباشه!! با کلی توضیح قضیه رو براش روشن کردم که خوابآلودگی ممکنه عارضه بعضی داروهای ضدافسردگی باشه، که خب در صورتی که آزارنده باشه انتخابهای زیادی داریم که این عارضه رو نداشته باشه. البته به این مساله هم اشاره کردم که گاهی نیاز هست در ابتدای درمان برای افسردههایی که اختلال خواب هم دارن موقتا داروی خوابآور هم در کنار درمان اصلی ضدافسردگیش تجویز کرد و نباید این اشتباه رو بکنه که داروی اصلی همون خوابآورهست. این برداشت غلط احتمالا از این مساله ناشی میشه که اثر ضدافسردگی داروها بعد از ۲ تا ۳هفته شروع میشه، درحالیکه عوارض جانبی دارو، مثل خوابآلودگی بعضی داروها، از همون روز اول مشاهده خواهد شد که البته رفته رفته مرتفع میشه. اما احتمالا بیمار تصور میکنه که اثر داروی ضدافسردگی همون خوابآلودگی روزهای ابتدایی بوده و این زیادتر خوابیدنه که باعث شده کمتر غصه بخوره و خوب شه!!! (البته ناگفته نمونه که علاوه بر راه اصلی تاثیر داروهای ضدافسردگی که تنظیم سطح نروترنسمیترهای مغز هست، داروهایی مثل سه حلقهای ها با تاثیری که روی خواب میذارن و دانسیته خواب REM
چرا مردم همه افسرده اند؟نگو نه من دارم می بینم.
همه که نه
ولی یه بار از یکی از اساتیدم شنیدم که آمار رسمی که اعلام می شه بنا به مصالح! تعدیل می شه وگرنه آمار واقعی در کشور ما بر اساس تحقیق خیلی بالاتر از این حرفاس
خب اگه بخوایم به عللش بپردازیم مثنوی هفتاد من می شه
ولی بطور کلی شاید به این مسائل اشاره کرد که اولا توی کشور ما غمگین بودن یک نرم محسوب می شه و افراد بخصوص به بهانه های فراوون به عزاداری می پردازن.
دوما اساسا بهداشت روان در کشور ما سطح مناسبی نداره و خب این یک پیامد طبیعیش شاید باشه
سوما شادی در فرهنگ ما اساسا مورد پسند نیست و بخصوص افراد سربزیر و کم سروصدا همیشه مقبولتر بودن
چهارما فرهنگ ملت ما طوری نیست که وقتی افسرده شدن سریع پی درمان برن و این کار رو سخت و مزمن می کنه. خیلیهاشون دنبال رمال و دعانویس و .... میرن!
پنجم اینکه کشور ما در مرحله ای هست که سطح استرس زندگی مردم به ناچار بالاست و این خودش به افسردگی می انجامه
و دلایل متعدد دیگه ای که الان شاید به ذهنم نمی رسه
در مورد اول موافقم. ولی تو این زمینه هم مثه خیلی زمینههای دیگه تو ممکلت ما افراط و تفریط هست٬ که همش هم از ناآگاهیه. یعنی اینکه یه عده از ترس این دارو ها نه سراغ روانپزشک میرن و نه درمان رو ادامه میدن و یه عده هم سر خود و خیلی راحت مثه نقل و نبات این داروها رو مصرف میکنن و کلی از وقت ما در داروخونه صرف سروکله زدن با اونها برای جلوگیری از مصرف سر خود داروها میشه
***********************
****************************
(نظر مطلب خودبسته اینجوری میشه دیگه نه؟!)
آخر هفته خوش بگذره! :)
اسم اینجا رو باید بذارم وبلاگ خودبستگی!
چطور در زمینه ی سلامت فرهنگ سازی نمیشه؟ لون کلیپ های گلابی و حیارشوره رو ندیدی مگه ؟! کلی ذهنیت منو عوض کرد!!!
:))
+ آخ که از دست این فسردگان که ملاک انتخاب درمونشون حرفای خاله زنکیه!
++ شنیدم تنظیم خانواده رو از دروس طب خوان ها ورداشتن! خدا رحم کنه! P:
+++ ابداع نمک فلوکستین دار چطوره؟!
++++ امیدوارم پیش بینی هات مثل هواشناسی بی بی سی و ایضا اخبار خودمون نباشه که این دو هفته رو همش سر و ته گفتن!
++لابد توجیهشون اینه که ما چیمون تنظیمه که خونوادمون باشه؟!
منطقیه خب!! نه؟!!!!!!!!
++++ منم امیدوارم
پارینه سنگی درست ِ اما چند تا نکتهی دیگه هم خدمتتون بگم بد نیست!
عصر سنگ (یا همون عصر حجر خودمون) به ۳ دوره تقسیم میشه:
پارینه سنگی
فراپارینه سنگی
نوسنگی
که بعد از این دوره عصر فلز شروع میشه...
اما بد نیست از انساننماهای این دوره هم یادی کنیم!
دورهی پارینه سنگی (یا دیرینه سنگی) خودش به ۳ دوره تقسیم میشه: قدیم٬ میانی و جدید (البته از اسمهای تخصصیاش صرف نظر شد!)
دورهی قدیم خودش به ۲ دورهی الدوان و آشولین تقسیم میشه که در دورهی الدوان انساننماهای هوموآبلیس و در دورهی آشولین هوموارکتوسها بودن.
بعد از هوموارکتوسها٬ هوموساپینس عتیق به وجود اومد که از ۲ گروه نئاندرتالها و هوموساپینس ساپینس تشکیل میشه.
نئاندرتالها مربوط به دورهی پارینهسنگی میانی و هوموساپینس ساپینسها (مربوط به دورهی نوسنگی) از حدود ۴۰ هزار سال قبل در زمین پراکنده شدهان که همونطور که میدونید نیای انسانهای مدرن به حساب میان!
یه فرضیه هم داریم ... فرضیهی حوا یا کشتی نوح!
این فرضیه میگه درست ِ که انسانها قبل از هوموساپینس تکامل چند منطقهای داشتن و راههای مختلفی رو برای تکامل فیزیکیشون طی کردهان ولی انسان امروزی تکامل بسیار متفاوتی در مقایسه با انسانهای قبل از خودشون داشتن و در واقع ما همهمون از یک مادر نشات گرفتیم!
برای اثبات این مطلب هم بر روی میتوکندری تحقیقاتی انجام دادن و روی DNA باستانی کار کردن و به این نتیجه رسیدن که استخوان انسان دورهی پارینه سنگی جدید (نوسنگی) همون میتوکندریای رو داره که انسان امروزی داره!
بعدا این نمونهها رو به سایر انسانهای دورهی نوسنگی جهان تعمیم دادن و بعد از تکمیل نتایج این مطالعه این موضوع رو که «منشا همهی آنها یکی هست» مطرح کردن.
فکر کنم زنگ خورد دیگه!!
بقیهاش رو خودتون مطالعه بفرمایید!
@-)
@-)
دید منفی بقیه افراد جامعه نسبت به کسی که داروی اعصاب مصرف می کنه هم هست.که باعث میشه خیلیها که خودشونم دارو می خوان نرن دنبالش
خود من به هیچ کس حتی خانوادم نمی گفتم دارو می خورم یا میرم پیش روانپزشک و مشاور
نمی دونی چه دزد و پلیس بازیی بود :)
یه چیز دیگه تازه اون آدم اگه بره و دارو هم مصرف بکنه و خوب بشه بازم مردم به چشم یه بیمار روانی بهش نگاه می کنن.
واقعا خیلیها تو جامعه ما بیماری روان دارن و نمی رن دنبالش و با اونیم که میره بد برخورد می کنن
این هم هست. ولی گمراه بودن در این حد واقعا فاجعه است.
شیوع اختلالات روانپزشکی بالاست و این مراجعه نکردن باعث می شه که خود افراد رنجش رو تحمل کنن.
اینایی که گفتی به کسی که داروی اعصاب مصرف می کنه به چشم بیمار روانی نگاه می کنن اگه به احتمال خیلی پایین خودشون هیچ مشکلی نداشته باشن، حداقل مشکلشون بی اطلاعیه و یک جهان سومی به تمام معنا محسوب می شن
حالا دوست شما تو این وادی نبودن و این حرف زدن،دوست بنده یه چند ماه دیگه رسما دکتر این دیار میشه با وجود افسردگی حاضر نبود بره دکتر بعد هم که توجیه اش کردم خانواده اش که عامه هم به حساب نمی آن ارور دادن که مگه دیوانه ای ، از خود پزشک . پدر جراحش بعید بود.
بله. متاسفانه واقعیته. و وقتی که بچشون suicide کنه یا دچار علائم سایکوز بشه اونوقت مجبور می شن بیارن درحالیکه نباید کار به اینجاها می کشید.
یه اشکال راجع به بیماران افسرده اینه که برای اطرافیانشون دردسر چندانی ایجاد نمی کنن. خودشون هم انگیزه ندارن برن برای درمان. نتیجه ش مشخصه
لطفا ایمیلتون (همین که کنار صفحه تون هست)رو چک کنید.
کشیک خوبی داشته باشید.
مرسی
اخر هفته چه خبره دکی؟! به سلامتی قراره دوماد بشی؟!
چی شد که اینجوری فکر کردین؟!
دارم فکر میکنم باز افسرده ها تو این اوضاع زیاد بهشون سخت نمی گذره...بیچاره اون ادمایی که روحیه شادی دارن و مجبورن خودشون رو با اطرافشون وفق بدن...
چقدر خوبه که موضوع بندی عنوانهای انتخابیه عکس هاتون رو تو پرانتز گذاشتین..ادم این عکس ها رو نگاه میکنه کلی مودش میره بالا...
موافق نیستم. افسردگی عمیقترین رنج بشریه و نباید دست کم گرفتش. ضمن اینکه افراد مانیک بخاطر اختلال در قضاوت نمی تونن خودشون رو تطابق بدن. افرادی که بطور طبیعی کمی شادتر از افراد عادی ان که ما بهشون می گیم هیپرتایمیک هم معمولا مشکلی با تطابق ندارن. هرچند بیشتر در معرض اختلالات خلقی قرار می گیرن.
در مورد عکسها هم از پیشنهادتون ممنونم. مواظب باشید مودتون ولی زیادی بالا نره!
ای بابا عمو پسرک
خب از این یه مشت نمونه خروارها به وفور همه جا و در هر زمینه ای دیده میشه!!
اینجا هم هرکی ما رو میبینه٬ چه تو بیمارستان٬ چه خارج از بیمارستان٬ چه باسواد٬ چه بی سواد(!) یا با خرده فروش اشتباهمون می گیره٬ یا پرستار یا تعمیر کار!!!!
نه عمو پسرک... اینجوری نمی شه!!
اطلاعاتی که باید به خورد این دوستان داد زیاده٬ تعدادشون هم که بالاست٬ فرصت هم که کمه!!
باید یه آمپولی چیزی اختراع شه٬ که به واسطه ی اون٬ تمامی آموزش های مورد نیاز٬ به موثرترین نحو ممکن و در کوتاهترین زمان٬ به کلیه ی اقشار جوامع بشری (!) تزریق بشود.
انشاالله!
به به
کم پیدایی؟!
ایشالا آمپولش رو شما پیدا کن، سودش رو باهم به جیب بزنیم!
وجود خرافات و همه ی اینها درست ولی این هم هست که دوست شما که رشته اش پزشکی هم نیست از کجا باید در مورد داروهای مثلا افسردگی خبر داشته باشه ... مگه قراره که همه ی آدمها در همه ی زمینه ها خبره باشند ؟ تخصص اون آدم احتمالا چیز دیگه ای هست و احتمالا شما با کمی کم لطفی به قضیه نگاه کردید که احساس تلف شدن وقت بهتون دست داده :) ... (انگار زیادی انتقادی شد !)
آخه این دیگه خیلی پرت بود و واقعا ناامیدکننده بود. مثلا من توقع ندارم که یک غیرپزشک اسم داروهای ضدافسردگی رو بدونه. اما دیگه این توقع رو باید داشته باشم که یک کسی که افسرده هست در این حد اطلاعات کسب کرده باشه که داروی ضدافسردگی با داروی خواب آور متفاوته
خوابآلودگی رفته رفته مرتفع نمیشه. اصلا مرتفع نمیشه .بیشتر داروهای افسردگی خصوصا سه حلقهای ها اثر اصلیشون خواب اور بودنشونه و بقیه تاثیرات فرعی و جانبی هستند مصرف کننده این قبیل داروها فقط توی خواب غصه نمی خوره یا دچار افکار وسواسی نمیشه اون هم به خاطر دیدن کابوسهای وحشتناکیه که باز از عوارض همین داروهاست و همین که بیدار شد همون افکار با همون شدت دوباره تکرار میشن و تازه بقیه عوارض این دارو ها از قبیل کم شدن حافظه و کندی حرکتها و واکنش ها بماند .
شما مختارید این حرفارو حمل بر بیسوادی من کنید ولی نمیدونم اگه خودتون زمانی مصرف کننده این داروها می شدید باز روی عقاید علمی و نظری خودتون میموندید یا نه
با وجود اینکه از تحصیلات شما بی اطلاعم اما چون همکاران و دانشجوها هم این نوشته ها رو می خونن لازمه توضیح مفصلتر و تخصصی تر بدم.
همونطور که گفتم از عوارض جانبی سه حلقه ای ها خواب آلودگیه. این عارضه هم مثل خیلی از عارضه های این دسته دارویی رفته رفته کاهش پیدا می کنه و در واقع به همین دلیل هست که دز دارو رو به تدریج بالا می بریم تا نسبت به این عوارض تطابق ایجاد بشه. بطور کلی سه حلقه ای ها داروهایی با عوارض جانبی نسبتا زیاد هستن و به دلیل اینکه انتخابهای جدیدتر و با عوارض جانبی کمتر در دسترس هست ، معمولا سه حلقه ای ها خط اول درمان نیستن. با این وجود اغلب عوارض جانبی شون رفته رفته کم می شن و این بدلیل تطابق بدن هست. اگر بخوایم یک عارضه شون رو نام ببریم که گذشت زمان باعث کاهشش نمی شه، هایپوتنشن ارتواستاتیک هست. از طرف دیگه عارضه خواب آلودگی حتی در سه حلقه ای ها هم به یک اندازه نیست و حتی ممکنه کم خوابی هم گاهی دیده بشه. اگه خواب آلودگی عارضه مشکل سازی برای بیمار هست بجای سه حلقه ایها از دسته داروهای دیگه ای استفاده می کنیم که این عارضه رو ندارن. یک مثالش فلوکستین هست که نه تنها خواب آور نیست، با اثر برانگیزاننده ای که داره خواب رو کاهش هم می ده. بنابراین انتخاب ما به هیچ وجه محدود نیست.
اختلال حافظه و کندی حرکت از علائم افسردگیه و این یک اشتباه رایج بین بیماران هست که علائم بیماری رو به عوارض دارویی منتسب می کنن. از بین سه حلقه ایها و چهار حلقه ایها فقط آموکساپین به این دلیل که متابولیتی داره که روی رسپتورهای دوپامینرژیک اثر می ذاره، می تونه باعث عوارض حرکتی بشه. البته آموکساپین داروی رایجی نیست. بطور کلی داروهای ضدافسردگی با بهبود افسردگی باعث رفع اختلال حافظه و کندی می شن.
سه حلقه ایها به این دلیل که خواب REM رو کاهش می دن در درمان کابوس استفاده می شن. بنابراین بعیده که کابوس در اثر سه حلقه ایها ایجاد بشه. مگر اینکه عوارض آنتی کولینرژیک سه حلقه ای مورد استفاده زیاد باشه و از اون طریق باعث این مساله بشه که معمول نیست.
همونطور که گفتم اثرات ضدافسردگی داروها معمولا چند هفته ای طول می کشه تا ظاهر بشه و چون عوارض جانبی دارو از همون روزهای اول ظاهر می شه این اشتباه پیش میاد که مثلا اثر ضدافسردگی خواب آوریه. تاثیر سه حلقه ایها و چهارحلقه ایها از طریق مهار بازجذب سروتونین و نوراپی نفرین هست و نه خواب آوری!
ما مجازیم که تجربه شخصیمون رو فقط بعنوان یک تجربه مطرح کنیم. و خب واضحه که یک تجربه یا حتی صدها تجربه نمی تونه یافته های علمی که بر اساس اصول بدست اومده رو مخدوش کنه. اگر اثربخشی دارویی مشخص می شه حاصل سالها مطالعه و ارزیابی هست که روی میلیونها تجربه انجام شده. بنابراین اگر خودم هم دارویی استفاده کنم و چیزی خلاف اصول پذیرفته شده علمی پیدا کنم اون رو به استثنائات نسبت می دم. نه اینکه بخوام تجربه خام شخصیم رو در مقابل یک علم تخصصی و فوق تخصصی قرار بدم که اطلاعات ناقص و گاها ناصحیحی ازش دارم. لازمه تذکر بدم که علوم تجربی از جمله پزشکی بر اساس تجربه های متعدد هست. نه مسائل تئوری صرف
آخ دکی جون چی بگم که اگه دردم یکی بودی چه بودی ((=
فرهنگ جان من فرهنگ......
سلام دکی جون
وبلاگمو ساختم و انشاا... همین یکی دو روز آینده آپ میشود
بابای
منو که یادته ؟ :دی
سلام
مبارک باشه!
بله که یادمه!
وقتی آدم به کسانی نگاه میکنه که خودشون دارن پزشکی میخونن و همش در حال مبارزه با این داروها و مصرفشون هستن دیگه از بقیه نمیشه انتظاری داشت!
راستی من کلیه ی مباحث داروهای TCA هارو اینجا دوره کردم مرسی!:))
با دقت اگه نگاه کنیم همیشه چیز بدتری پیدا خواهد شد
قابلی نداشت!
کاش امتحان هم همینجا ازتون می گرفتم!
دکتر یه سوال
مصرف فلوکستین صرفا برای لاغری کار معقولیه؟
این پزشک درمونگاهمون این کار رو میکنه. من از استاد عزیزم شنیدم که مصرف طولانی مدت فلوکستین نه تنها لاغر نمیکنه فرد رو بلکه چاق هم میکنه. ولی این خانوم دکتر میگن که نه٬ کی میگه چاق میکنه!
خلاصه دو سوال! اولا کاربردش درسته؟ دوما حرف استاد عزیزم درسته یا نه؟
فلوکستین در چند ماه ابتدای درمان باعث کاهش وزن می شه و اشکالی هم نداره تجویزش. اما بعد از چند ماه این روند معکوس می شه و وزن افزایش پیدا خواهد کرد. حرف استاد عزیزتون درسته
افسردگی یه درمان بیشتر نداره.
؟!!؟؟
با وجود اینکه ذهنم خیلی مشغول شده و وقتم خیلی گرفته شده ولی از گفتن یه چیزایی نمیتونم صرفنظر کنم
درین مورد حق با شماست این نظر شخصیه منه و نباید تعمیم ناروا داد اما چیزی که به ذهنم میرسه اینه که این سالیان دراز مطالعه و ارزیابی که شما میفرمایید ثابت کننده هیچ چیزی نیست همونطور که مثلا در مورد انتی سایکوتیک هاس نسل اول نبود تحصیلات من هیچ ربطی به پزشکی نداره ولی درین مورد زیاد مطالعه کردم میدونم این قسم داروها امروز به دلیل عوارض زیاد و دائمی که روی سیستم عصبی میذارن کاملا مردود شدند پس هیچ بعید نیست که با سالیان دراز مطالعه و ارزیابی بعد از ما همین داروهایی که امروز معمولند هم عوارض مخربشون اشکار بشه و مردود بشن. این چیزی که میگم بیشتر در مورد داروهای روانپزشکی صدق میکنه که نسبت به داروهای دیگه جدید تر هستند و به اون تکامل لازم نرسیدند ممکنه شما بگید طی کردن این مراحل برای پیشبرد وتکامل هر علمی لازمه اما این وسط هزینشو بیمارانی میدن که بدون اطلاع صحیح و واقعی شروع به مصرف دارو میکنند . حرف من سر اطلاع رسانی درست و همه جانبه به بیماره و نه اینکه با بزرگنمایی فواید این دارو ها و کم نشون دادن عوارضشون عملا حق انتخابو از بیمار بگیرند اطلاع رسانی صحیح در این زمینه قرار نیست چیزیرو به مردم دیکته کنه باید به اونها با گفتن همه عوارض معمول و حتی احتمالی حق انتخاب بده که بدونن در مقابل چیزایی که بدست میارن چه چیزهایی قرار از دست بدن و این چیزیه که خود روانپزشکها هم معمولا رعایت نمیکنند . اگر داروها برای من اون عوارضو داشتند بعید نیست که برای دیگران هم داشته باشند و این چیزیه که مصرف کننده با ید ازش اگاهی داشته باشه . ببخشید خیلی طولانی شد
علم در حال تکامله و بخصوص روانپزشکی رشته ایه که درمانهای امروزیش نسبتا جدید هستن. پس جا برای تکامل زیاد خواهد داشت. اما این همیشه به این معنی نیست که درمانهای گذشته غلط بوده. از جمله همین مثالی که زدید. آنتی سایکوتیکهای نسل اول عوارض زیادی دارن و بهمین خاطر دیگه در خیلی از موارد استفاده شون خط اول درمان نیستن. اما بهیچ وجه منسوخ و مردود نشدن و هنوز موارد استفاده متعددی در همه جای دنیا دارن. در مورد سایر داروها هم باید بگم مطمئنا روزی از رده خارج خواهند شد. اما این به این معنی نیست که اثربخش نیستن. بلکه بدلیل کشف انتخابهای بهتر و کم عارضه تر خواهد بود. بیماران هزینه پیشرفت علم رو نیاز نیست بدن. چون داروهایی که توی بازار میان اثرشون با تحقیقات مفصل ثابت شده و بنابراین برای آزمایش به بیماری دارو نمی دن. این خوبه که بیماران عوارض داروها رو بدونن و ایده آل هم اینه که پزشک وقتی چند تا دارو با اثربخشی یکسان در مورد یک بیماری در دسترس داره، که از سایر نظرات هم ترجیحیی بینشون نمی بینه انتخاب رو به عهده بیمار بذاره و معمولا هم همین کار می شه. اما این رو بدونید که پزشک وقتی دارویی می ده حتما منافع و مضراتش رو سبک سنگین می کنه و وقتی به این نتیجه می رسه که منافع یک درمان برای بیمارش بیشتر از مضراتش هست اون رو تجویز می کنه. هیچ دارویی بی عارضه نیست ولی کسی باید این انتخاب رو انجام بده که علم و تجربه کافی داشته باشه و اون کسی نیست جز پزشک معالج، و خب در مواردی که توضیح دادم از بیمار هم ممکنه نظر بخواد. اما خیلی اوقات نباید انتظار داشت که بیمار بتونه انتخاب صحیح رو انجام بده.
اینکه می گین اگر در شما اون عوارض رو داشته پس «بعید نیست» در دیگران هم بده، درسته. وقتی راجع به عوارض دارویی صحبت می شه اغلب از عوارض معمول اسم برده می شه. اما این به این معنا نیست که عوارض نادر رو نادیده بگیریم. اما چیزی که شما ذکر می کنید، مثل اختلال حرکتی و یا کندی، حتی از عوارض نادر این داروها هم نیستن و همونطور که گفتم علائم خود افسردگی ان.
از طرف دیگه اگر قرار باشه همه عوارض رو ،از شایع تا نادر، به همه بیماران بگیم به دست خودمون در بیمار ترس ایجاد کردیم که ضررش رو خود بیمار خواهد کرد. چون بخاطر عارضه نادری که ایجادش خیلی بعیده نسبت به درمانش نگران می شه. اما عوارض شایع رو معمولا موقع تجویز دارو می گن. چون زیاد دیده می شه و وقتی بیمار از قبل راجع بهش بدونه باعث می شه که دچار نگرانی نشه.
شما فکرتون درسته.این حرفها مال خاله زنک هاست...ولی مسیله اینه که خاله زنکها همنیشه بی سواد نیستن!! شاخ و دم هم ندارند!! کلا ملت ما اغلب خاله زنک هستن...
راستش فکر می کنم گاهی که اموزش زیادی بذه..این قدر تلویزیونها و کانالهای ماهواره برنامه پزشکی پخش می کنن که مردم احساس می کنن بیشتر از پزشکان صاحب نظرن!!
خب این هم بیراه نیست. اما آموزش صحیح همیشه ضروریه
سلام همشهری گرام ...
خوبی چه خبرا چه میکنی خوش میگذره راستش مطلبت خیلی طولانی بود ...
میگم شاید این دوست فرهیخته شما مثه دوست فرهیخته ما باشه که از بس درس خونده کلا؛ قاطی کرده ..البته بعید میدونم ...
ممنون که خبرم کردی.
سلام
توی کتاب ادبیات دبیرستان می گفتن گرام نگین!
نه دوستم قاطی نکرده بود! بی اطلاع بود فقط
سلام
باتشکر از مطلبی که گذاشتین
میخواستم بگم اغلب افرادی که افسرده هستن هیچ وقت از نوع داروها و اثرشون برای دیگران صحبت نمیکنن و همه چیز در خفا صورت میگیره اما اگه بیمار قلبی یا فشارخونی باشه اخرشب پاکت داروها رو راحت در میاره و یکی یکی توضیح میده این مال قلبه این مال فشار خونه و ...
اطلاع رسانی هم در تلویزیون خیلی کمه و اصلا با دیگر بخش های پزشکی قابل مقایسه نیست
خودم هم اعتراف میکنم همین نظرات رو راجب قرص های افسردگی داشتم
موفق و موید باشید
سلام
خواهش می کنم
بله حق با شماست. اما این باعث نمی شه که اظهار نظر نکنن. فقط نمی گن که تجربه شخصیشونه.
خوشحالم که این دید در شما هم اصلاح شد
شما هم موفق باشید
واقعا راست میگی دیگه . مثلا همین تبلیغ برای سلامتی هست که میگه نمک خوردی بابا فشارت زده بالا ... خیلی هم بامزه است . ولی اخه در مورد روان پزشکی چی بسازن خب . سخته !!!مثلا افسرده شدی بابا لازمه بری پیش دکتر دژاوو!! اصلا من می گم باید آدرس وبلاگتو اعلام کنن. به جان خودم. من الان خودم برم بخش روان می ترکونم. چون قبلش وبلاگ تورو خوندم...الان از من امتحان بگیری بیست می شم. دست به نمره ات هم که خوب شده الان . همش بیست می دی دیگه .
راستی حکمت این ستاره ها چیه جان سارا. واسه خودت رمز نگاری می کنی. ؟ خدایی بعدا خودت می فهمی اینارو... اون خط اخرت چرا نصفه است. این کارا رو میکنی ادم هی فزولیش گل می کنه ..
:))))
این ستاره ها هم ایشالا یه روزی فاش خواهند شد ;)
ضمنا فضولی. نه فزولی!
اون دوتا رو که گفتم عوض کن :)
شما بهتر نیست راجع به مطلب وبلاگ نظر بدید؟!
ای بابا...دست رو دلمون نذار
حالا جالبه که هر مریضی هم میخواد کاملا توضیح بدی که چشه و عمرا متوجه نمیشه اگه صد بار هم توضیح بدی چون خیلی از اطلاعات پایه ای رو نداره
مشکل معمولا یکی دو تا نیس
قبل از رفتن به بخش روان از بچه های سال بالایی پرسیدم که بخش روان چه جوریه بهم می گفتن این ها که اصلا درمان نمی کنن برای خلاص کردن خودشون همش به بیمارانشون سدیتیو می دن و بیمارانشون همگی گیج و منگن و درمان بیمار روان اصلا معنی نداره !!! من نمی دونم اون کدوم بیمارستان می رفت .... هرچند بعدا که رفتم بخش روان ...بهبودی واضح خیلی از بیماران رو دیدم و لذت بردم :)
معلوم می شه ازون دانشجوهایی بوده که بخش رو ۲در می کرده که اصلا متوجه نشده توی بخش چه اتفاقی میفته!
اجازه هست بازم نظرم رو بگم یا این بحث خستتون کرده؟
بفرمایین
من خسته نمی شم
اتفاقا خودم هم مایلم کاملا روشن بشه برای همه
با این استرس های ریز و درشت آموزش بهداشت روان واقعا هم در اولویته !!!
ولی کی اولویتها رو می چینه توی مملکت ما؟!
ولی به نظر من فرهنگ مردم یک مقدار زیادی بهتر شده افراد خیلی زیادی هستند که این علم رو پیدا کردند که روح هم مثل جسم مریض میشه و نیاز به درمان داره و هرکی روانپزشک یا مشاور میره دیونه نیست!!!اینو از شلوغی مطب ها و موسسات میشه فهمید.
متوجه منظورت شدم. ولی اگه استاژر من بشی اولین چیزی که آموزش می دم افتراق بین روان و روح و اشتباه نگرفتن اینها بجای هم هست
در حال حاضر هر کاری میکنم نمی تونم وارد مدیریت بلاگ بشم!!!!!
او کی.....
وارد شدم و نوشتم...حالا خوبه کوتاه بود
میگم بعد از عمری ما تونستیم در زمان مناسب بیاییم و بنویسیم...اون هم اینجوری شد!!!!! (مثلا آیکون اندوهگین!)
آیکون خجالت!
بهتر اونیه که من میگم شما هم خودتو لوس نکن
ببخشید؟!
ok خودتون اجازه دادید
اولا اینکه هزینشو بیمار میده به این دلیل که علوم تجربی از جمله پزشکی استنتاجات صرفا تئوریک و نظری نیستند و این تحقیقات مفصلی که شما میفرمایید حتما شامل برسی نتایج بر روی نمونه های متعدد هم میشه؟
ثانیا در این مورد که گفتید اختلالات حرکتی- کندی یا کاهش حافظه بیشتر نتیجه افسردگیه تا عوارض دارویی حتی اگه سه حلقه ای هارو هم کنار بگذاریم با توجه به SSRIها که از معمول ترین درمانها هستندو عوارض مذکور هم از عوارض معمول اونها هستند پذیرش این حرف شما تا حدودی برای من مشکه(البته با توجه به تجربه شخصیه من که احتمالا باز مشمول استثنا میشه)
ثالثادر مورد اینکه تصمیم گیری حق بیمار هست یا روان پزشک بیمار : ببینید رشته من حقوقه یه وکیل فقط حق داره به موکلش دلایل قوت وضعف کیسش رو اون هم به صورت واقع بینانه توضیح بده وتصمیم اینکه با این وجود اون مثلا میخواد اقامه دعوی کنه یا اصلا وکیل بگیره رو به خودش واگذار میکنه و نه به این دلیل که این رشته تخصصیه وکیل هست و موکلش هیچی از حقوق حالیش نیست با بزرگنمایی فقط نقاط قوت پرونده عملا حق انتخاب رو از اون بگیره و خودش به جای اون تصمیم بگیره ممکنه شما بگید این موضوع متفاوت چون سلامت بیمار مطرحه اما اقای دکتر در کشور سویس که یکی از پیشرفته ترین کشورهاست قانونی بنام کمک به خودکشی (لبته تحت شرایطی) وضع شده این یعنی حق انتخاب بین مرگ و زندگی و شما اینرو با موضوعی مثل درمان یا عدم درمان بیماری مثل افسردگی یا وسواس مقایسه کنید که به طریق اولی این حق باید به بیمار داده بشه البته واضحه که منظور من فقط شامل بعضی از بیماریهاست ونه مثلا اسکیزوفرنی. این حق طبیعی وشخصیه انسانه و غیر از اون از نظر من تجاوز به حقوق و حریم خصوصیه شخص هست
در هر صورت تجربه من و دانش شما با هم در تضاد هستند ولی اینم حتما میخوام بگم که من تقریبا از اواسط وبلاگ قبلیتون خواننده ثابت شما بودم و امیدوارم این صحبت هارو بعنوان نظر شخصیه یه دوست ونه به قصد مخالفت با شخص شما یا عقا ید تون بپذیرید
تحقیقات بر اساس کنوانسیونهای اخلاق پزشکی انجام می شه و اول مراحل آزمایشگاهی داره و بعد آزمایش روی حیوان و بعد از روشن شدن اثرش روی نمونه های حیوانی و نداشتن منعی برای آزمایش انسانی، روی انسان تحقیقات تکمیل بشه. این به یک رشته خاص مربوط نیست و کل تخصصهای پزشکی رو در بر می گیره و بحثش رو بهتره با متخصصین اخلاق پزشکی بکنید.
درباره SSRIها باید بگم که کندی حرکتی از عوارض نادر اونهاست،نه عوارض معمول. ضمن ایتکه اختلال حافظه هم نمی دن.
در مورد اینکه بیمار خودش تصمیم می گیره که درمان بشه یا نه،خب واضحه که بیمار اگه تصمیم نگرفته باشه که درمان بشه به پزشک مراجعه نمی کنه. پس وقتی به کسی مراجعه کرد یعنی ازش درمان می خواد.کسی به زور که بیمار رو نمیاره توی مطبش.
درباره مثال خودکشی و کشور سوئیس باید بگم که بعضی کشورها قوانین خاصی دارن و دلیل نمی شه که ما از اونها پیروی کنیم. معیار ما کتب رفرنس ماست و در برابر بیماریهای مختلف در شرایط گوناگون بر اساس رفرنس برخورد می کنیم. شما بعنوان یک وکیل اگه علیه یک پزشک اقامه دعوی کنید در صورتیکه پزشک بر اساس رفرنس اعلام شده در کشور عمل کرده باشه کاری از پیش نخواهید برد. پس اینجا هم می تونید با نویسندگان کتب مرجع بحث کنید. وظیفه پزشک هم انتخاب مناسبترین درمان با توجه به شرایط هر بیمار هست. و همونطور که گفتم اگه داروهایی در دسترس باشه که تاثیرشون تفاوت چشمگیری با هم نداشته باشه پزشک انتخاب رو به عهده بیمار می ذاره بین اون دو دارو. اما اینکه بیمار مراجعه کنه به پزشک و بگه مثلا فلان مشکل رو داره و پزشک شروع کنه برای هر بیمار از اتیولوژی و پاتوفیزولوژی و انواع روشهای درمانی صحبت کنه تا در نهایت بیمار درمانش رو انتخاب کنه، خب هر بیمار شاید لازم باشه چند ماه روزی چند ساعت توسط دکترش مورد آموزش قرار بگیره، البته شخصا اگه بیمارم حاضر به پرداخت رقم نجومی حق ویزیت حاصله باشه ازین موضوع استقبال می کنم!! حتما می دونید که فرد باید برای انتخاب درمان خیلی از اطلاعات پایه رو داشته باشه و به راحتی رشته شما نمی شه بیمار رو آگاه کرد. و به نظر من ظلم اینه که ما حق انتخاب درمان رو به یک فرد ناآگاه بدیم.
امیدوارم مساله روشن شده باشه.
پس روانپزشکا در همه زمینه ها خودشون رو صاحب نظر می دونن بله ؟
فکر نمی کنم اظهار نظر راجع به آموزش همگانی بهداشت روان، همه چیز محسوب بشه برای روانپزشکان! به نظر شما کی باید اظهار نظر کنه؟! مثلا یک عطاری به نظر شما چطوره؟!!
سلام
خوبید؟!
من همیشه دوست داشتم دوستی داشته باشم که روانشناسی یا پزشک خونده باشه
توی دانشگاه هم کسایی که با من همکلاس بودن در حد خودم میدونستن و چون کسی برام چیزی نداشت و از اون دانشگاه جز غم و غصه دوران دانشگاه چیزی یافت نکردم
تمام علاقه ام به درس خوندن رو از دست دادم با اینکه 7 ترمه درسمو تموم کردم اما دیگه برای ادامه نخوندم و حالا بعد تقریبا 3 سال احساس حماقت میکنم
اشتباه کردم
وقتی کسی رو میبینم که درباره روان روانشناسی یا پزشکی میگه
در عین ذوق زدگی حسودیم میشه
خوش به حالتون به دو دلیل
1- هم خوندید
2- هم کلی دوست دارید که اینکاره هستن
کاش منم یه دوست پیدا میکردم که کمکم میکرد ادامه بدم
سلام
مرسی
به نظر من به فکر ادامه باشید
چون به احتمال زیاد اگه سه سال دیگه به موقعیت الانتون فکر کنید خواهید گفت که اون موقع هم می شد و زمان خوبی بود و حیف که این کارو نکردم
سلام دکتر.یه سوال:تو سمینار ۲ اسفند اون کسی که میخواد راجع به« تازه های اپی لپسی در وب» لکچر بده شما نیستین احتمالا؟! اگه شمایین ما که کف کردیم! بابا اکتیویته!! ؛-)
سلام
درست حدس زدید. کجا دیدین برنامهش رو؟
البته از صحبتهای امروز رئیس انجمن روانپزشکان بوی کنسل شدن لکچر من میومد که دلیلش تمایل اساتید محترم برای استفاده از این تایمه.
اون هفته که کنفرانس هفتگی رو نیومدم داشتم برای این مطلب جمع می کردم.
حالا چرا کف کنید؟!
چرا اینجا آپ نشده دکی ؟ خواب موندی ؟ :دی
:-w
اون برنامه ی بفش رنگ زیبا رو از وزیتورهای محترم «دپاکین آی وی» (که شرکتشون اسپانسر اون همایش هست) گرفتم.البته هرچی خواستیم مشهدی بازی دربیاریم یه چکش رفلکسی چیزی هم اضافه تر بگیریم نشد!! تازه کلی به دیده ی یک فنچ به من نگاه شد که تو دیگه برنامه میخوای چیکار!! اینا فقط مال بزرگا(نرولوژیستا و روانپزشکا)ست!
دیدن فامیلی شما تو جمع سخنرانان خب تعجب داشت دیگه، نداشت؟رزیدنت اکتیو به این میگن!
عجب!
این ویزیتور مذکور چرا سراغ خودمون نیومده پس؟!
;)
میشه نظرتو راجع به اخرین پستم بدونم؟
بله که می شه
پیشاپیش خاطره انگیز ترین اخر هفته رو براتون ارزو می کنم (: راستی ... خودم یادم نبود یه ساله ام شد .
آرزوتون برآوردهست!
گاهی وقتا لازمه برای دیدن بعضی چیزا کمی ازشون فاصله بگیریم