Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

پست کشیک

هیچوقت با کشیک کنار نیومدم. چه وقتی اینترن بودم. و چه الان. خیلی سختمه که باید ۲۴ ساعت یه جا اسیر و مجبور به انجام کاری بی وقفه و بدون استراحت قطعی و ثابت  باشم.

هیچوقت با کشیک کنار نیومدم، و حتی وقتی که خیلی خلوت هم باشه باز عادت ندارم توی کشیک درس بخونم.

اساسا آدم شب کاری نیستم و شبها افت فانکشن دارم. بخاطر همینه که از ۱۲ شب به بعد معمولا خودم شرح حال نمی نویسم و به مهر زدن روی شرح حال اینترن اکتفا می کنم.

برام خیلی مهمه که شبها در کمال آرامش توی اتاف خودم بخوابم. شبهای کشیک حتی اگه خواب کامل و بدون بیدار شدن هم داشته باشم خستگیم کامل رفع نمی شه و روز بعد اثرات کشیک در من مشهوده. آدم تن پرور و سختی نکشیده ای نیستم. و اساسا از آدمای تن پرور خوشم نیماد. ولی گفتم که. من برای شب کاری ساخته نشدم. یکی از دلایل مهم برای اینکه رشته کم کشیک می خواستم همینه:هیچوقت با کشیک کنار نیومدم.

برای انتخاب مقاله برای ژورنال ۴شنبه به استاد عزیز زنگ زدم. گفتم این ۳ تا موضوع به نظرم خوبه . لطفا یکیش رو بفرمایید تا آماده کنم. ایشون هم فرمودن خب ۲تاش جالبه و حیفه که مطرح نشه!! ۲ تا رو آماده کن!! حالا بیا درستش کن!

موضوع ۲ تا مقاله ایناست:

۱- ریسک فاکتورهای موفقیت خودکشی در اختلال شخصیت بوردرلاین

۲-متاآنالیز مطالعات راجع به اثر افزودن SSRI در درمان علائم منفی اسکیزوفرنی

هر کدومشون ۷-۸ صفحه ست.

اکسترنهای محترم شنبه رو اجازه گرفتن(نمی دونم از کی!!) که نیان و یکشنبه هم امتحانشونه. دخترای خوبی بودن. نمره بخششون رو زیر ۱۹ نمی دم. 

اینترنهای این ماه بخشمون، بجز ۱ نفرشون،که خوشبختانه اینترن من نیست، به نظر نمیاد که نیاز به تجدید بخش داشته باشن. هرچند که شب درازه و قلندر بیدار

¤ دنیا اساسا کوچیکه. دنیای درونی افراد هم همینطوره.حتی اونایی که از بیرون به نظر طور دیگه ای وانمود می کنن، دغدغه هاشون زمینی و معمولیه

آخر دنیا

از هفته پیش ۴ شنبه ها باید برای ویزیت ۳۵ بیمار مزمن به بیمارستان دیگه ای برم. طفلکا خیلی مظلومن. اونجا دیگه آخر دنیاست. بیمارستان دکتر حجازی رو می گم. مریضهایی که بیماری روانی شون مزمن و مقاوم شده و دچار اضمحلال روانی و شخصیتی و رفتاری شدن رو اونجا می برن.البته همشون وضعشون فجیع نیست. ولی اغلبشون نه امیدی به دستور ترخیص ما دارن و نه چشمی به در که کسی ملاقاتشون بیاد.

لازمه یاداوری کنم.همشون انسانند.

ظهر درمانگاه استاد عزیز رو ۲در!‌ کردم و رفتم مریضای اونجا رو دیدم. الان هم که کشیکم و در خدمت خلق خدا!

۴ شنبه ها ژورنال داریم. امروز خیلی کسل کننده بود. هفته آینده نوبت منه. می خوام طوری ارائه کنم که این حالت کسالت بار رو نداشته باشه.کاش درگیر امتحان و درس نبودم.

یکی از وقایع مهم چند سال اخیر خداحافظی علی دایی از زمین فوتبال بود که خیلی مهمه!

 

چند روزی اون استاد عزیزه که روپوش پوشیدن رو الزامی کرده بود مرخصی بود و منم روپوش رو تعطیل کرده بودم! اما از فردا دیگه ازین خبرا نیست آخه توی این هوای گرم خدا رو خوش میاد؟!

¤ ندارد...

Hypnopompic hallucination

دیروز که بر اثر ریختن آب روی گوشی موبایلم بخاطر شیرجه همکار محترم به داخل استخر با هدف نجات پسر شیطون و دلبندش،مجبور شدم مطابق دستور سازنده محترم اجنوی گوشی رو خاموش و باتری رو خارج کنم،و امروز که بدنبال چکیدن یه قطره آب از دستم روی کلید ۶ نوت بوکم همین دستور سازنده محترم اجنوی نوت بوک رو تکرار کردم، به این فکر افتادم که ما عادت داریم دستورات سازنده رو ناقص انجام بدیم.همه این سازنده های اجنوی محترم دستور دادن که بعد از طی این مراحل به نزدیکترین نمایندگی خدمات محصولشون مراجعه کنیم و ما نمی کنیم.

و به این فکر افتادم که سازنده خودمون هم یه  وقتایی، اگه قطره ای چشمی رو تر می کنه ازمون می خواد که خاموش بشیم، باتری رو دربیاریم و دنبال سازنده باشیم، ولی خب، ما عادت داریم دستورات سازنده رو ناقص انجام بدیم. شاید بخاطر اینه که کلیدهای ۶ زندگیمون می سوزه،

بی خیال

دوربین موبایلم که خودبخود روشن می شه رو چی کارش کنم حالا؟!

¤ بخاطر هالوسیناسیونهای فیزیولوژیکش هم که شده

زندگی را دوست دارم

¤¤گاهی وقتا که نمی تونم بزرگیت رو تخمین بزنم

اعصابم خورد می شه خدا

¤¤¤پرکتیکال ترین روش پاس کردن ارتقاء ظرف ۴۴ روز چیه؟!