فکر کنم لازمه یه تنویر افکار عمومی! انجام بدم
آقا من اینقدرها که به نظر میام هم ضد اینترن نیستم! نشون به این نشون که همین امروز برای مورنینگ شرح حال خودم رو به اینترن دادم تا کپ بزنه و نتیجه ش هم این شد که بعد از خوندن شرح حالش اساتید کلی تشویقش کردن که آفرین چه اینترن گلی! که همچین تشخیص افتراقیهایی رو مطرح کرده و چه نگرش روانپزشکی خوبی داره! خودم هم که پشت تریبون رفتم کلی به اینترن مذکور حال دادم و ازش تقدیر بعمل آوردم بخاطر شرح حالش!
تا همین الان باعث تجدید بخش هیچ اینترنی نشدم، یه بار هم تا حدودی وساطت به خرج دادم تا مانع افتادن یک اینترن بشم.
در اینکه اینترن جماعت افراد خیلی محترم و تلاشگری هستند شکی نیست. با این همه کشیک و زحمت و دردسر و غرغر استاد و خرده فرمایشات بعضی رزیدنتها و ....
من هم این دوران رو گذروندم. همین ۳ سال پیش. بطور کلی هم اون موقع و هم الان اغلب اینترنها افراد قابل اعتمادی بودن و هستن.
اما گاهی که به اینترنها خرده می گیرم منظورم اقلیتی از اونهاست که هر ماه دیده می شه و بهرحال باید بین اونها و عموم اینترنها فرق قائل شد. گاهی یکی دوتا اینترن توی هر ماه آدم می بینه که واقعا نمی شه کاری رو بهشون سپرد. و دردسرش رو متاسفانه ما رزیدنتها می کشیم. بخاطر نداشتن نظام پزشکی کسی نمیاد یقه اینترنها رو بچسبه وقتی مشکلی ایجاد بشه. توجیهشون هم اینه که اینترنها تحت نظر رزیدنت هستن و باید نظارت بشن. این حرف اساسا ناحسابی نیست. ولی آخه یک اینترن نباید یک کریز هایپرتنشن رو درست درمان کنه؟ نباید علائم حیاتی رو درست بگیره؟ وقتی که اینترن دست به مریض نمی زنه و علائم حیاتی رو از خودش می نویسه، و فرداش من رزیدنت بخاطر مشکلدار شدن مریض میفتم توی دردسر و از طرف گروه مورد مواخذه قرار می گیرم چی باید گفت؟ چون مسئولیت کشیک با منه حتی علائم حیاتی رو هم نباید به اینترن سپرد؟
از این موارد هر از گاهی اتفاق میفته.
وقتی که سهل انگاری و بی مسئولیتی در کاره خیلی تاسف انگیزه. با همه حمایتی که وظیفه خودم می دونم از اینترنم انجام بدم، ولی اگه به این جمع بندی برسم که ذاتا آدم بی مسئولیته ، در حدی که پزشک شدنش موجب خسارت جانی برای مریضهاش بشه، بدون هیچ تعارف و چشم پوشی وظیفه اخلاقی خودم می دونم که نذارم بخش رو پاس کنه. خدارو شکر تا الان همچین کسی به پستم نخورده و امیدوارم هیچوقت نخوره.به نظر هم میاد که نمی خوره
خلاصه کلوم اینکه رابطه من با دانشجوها خیلی خوب و دوستانه ست. اگه گاهی مطلب نقدآمیزی هم می نویسم عمومیت نداره.به دل نگیرید. منظورم هر اینترنی نیست. اینترنها نه هزارپا!! هستن و نه لولوخورخوره!! اکثریت اینترنها گل و دوس داشتنی و باحالن.
¤ مرکز پ ن مغزم سوخته
سلام. چه غافلگیرانه سر زدی؟ در مورد این پست نظری ندارم چون نه اینترنم نه رزیدنت . ولی از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون به همه رزیدنتهای روان حسودیم می شه من عاشق روانپزشکی ام. حالا دکتر مسعود اجازه می دی یه کمی با مریضات حال بکنیم؟!!(حمید هامون رو یادت هست؟)
سلام
حمید هامون؟
نه
کی بود؟
تکبیر.................
......
ای دکی جون یعنی تو حمید هامون رو نمشناسی؟؟
چرا معلومه که می شناسم
همون هامون توی فیلم مهرجویی
حمیدشونه
درود و صد درود...
(همون ایول ایول)
نقطه به نقطه حرفات قبوله
مرسی
خوب اینترن زیاد دیدم ولی نه به عنوان اینترن٫ به عنوان دوست! پس نظری ندارم٫ حتما درست میگی دیگه! ولی کلا میدونم که روز به روز داره چیزهای خوب کمیاب تر میشه!
¤دکتر میشه این مرکز پ ن رو بفرستی تعمیر؟! آخه حیفه٫ یکی از خوشگلترین قسمتهای مغزتون بود!
سعی می کنم با نماییندگیش تماس بگیرم!
امیدوارم اینترنتون حداقل قدرشناس باشه.....
برای مرکز پ ن مغزتون نکنه شما هم دعانویس لازم شدید.....
منم امیدوارم
هرچند بعید می دونم حتی از موضوع باخبر باشه
دکتر یه دارو واسه این اشتهای مثل نهنگ من سراغ نداری به شرطی که من رو از هیپر اکتیویته نندازه..هرچند این هایپر اکتیویته داره به قیمت عصبانیت های الکیم تموم میشه
اگه با اثرات دیگه ش مشکلی نداری، توپیرامات رو امتحان کن
سلام استاد!
خسته نباشید استاد!
مرسی که از ما طرفداری میکنید استاد!
ببخشید استاد!
حالا این اینترن بد بدبخت کیه استاد؟!
حالا میخواید بندازینش استاد؟؟
مگه چه دست گلی به آب داده استاد؟؟؟؟؟؟
سلام حسن!! ببخشید خانوم دکتر!!!
این اینترن بدبخت؟ دیگه داره تعدادش زیاد می شه متاسفانه.
به احتمال زیاد یکی ۲تا این ماه میفتن
دسته گلش رو هم بعد از پایان ماه عرض خواهم کرد
چه رزیدنت خوبی :)))) ..... برای آموزش اینترن ها هم خداییش وقت می ذارین ؟
بستگی به وقت خودمون توی اون روز داره، و اینکه اینترن چقدر علاقه مند باشه. شخصا علاقه زیادی به آموزش دادن دارم
سلام منم از قضا روان دوست دارم و ازون مهمتر خیلی دلم میخواست وبلاگ یه رزیدنت روانو بخونم از دیدن وبلاگتون کلی خوشحال شدم.خوشحال میشم اجازه بدین وبلاگتونو بذارم تو لینکام
سلام. لطف می کنید. ممنونم
بابا معرفت ...بابا رزیدنت مثبت ... بابا اتفاقات غیر مترقبه
غلط نکنم یه اتفاقاتی در جریانه
راستی اون کیس میگرنی من یادته. با کلی آب وتاب و سخنرانی در مورد اینکه ما در بعضی مواقع از اثرات فرعی گروههای دارویی استفاده می کنیم مجابش کردم که داروی نسخه شده اثر فوق العاده ای روی میگرن نشون داده و براش تری فلو پرازین شروع کردم و همینطور والپروات سدیم رو برای کنترل میگرنش. اونموقع فقط یادم بود که تری فلوپرازین رنگ ادرار رو تغییر می ده و براش توضیح دادم و کلی در مورد دارو تبلیغ کردم.حالا فهمیدم که عوارض سردرد داره. حالا دیگه نمیشه کاری کرد. اعتبارم از دست می ره.شما که زحمت کشیدی کاش چویس رو هم می گفتی که اینطوری ضایع نشیم.
اتفاقات که زیاد در جریانه! تا کدومش منظور شما باشه
در مورد کیس شما اگه یادت باشه (http://dejavuu.blogsky.com/Comments.bs?PostID=129)گفتم که یه آنتی سایکوتیک آتیپیک رو شروع کنید. تیپیکها عوارض زیاد دارن.
حالا الان می تونید بهش بگید که فرم دیگه ای از این دسته دارو رو چون تری فلوئوپرازین موثر نبوده امتحان می کنید.
ضمن اینکه دز هم مهمه. دز پایین مثلا تری فلوئوپرازین رو واسه اضطراب می دیم و اثر آنتی سایکوتیک در دزهای بالاتره
اگه دقیق بخواید ریسپریدون رو با دز ۱ میلی شروع کنید و کم کم به ۲-۳ میلی برسونید.
سلام دوست خوب رزیدنت!!!
من اینترن نیستم.من دندون پزشکی خوندم و اینترنی ام پارسال مهر تموم شد.این یه سال تزم رو نگه داشتم و واسه تخصص خوندم.الان هم اومدم تزه رو تموم کنم و ایشالا دکتر بشم بالاخره!!
من دوستام اکثرا اینترن های پزشکی ان و همیشه از رزیدنتها شاکی!! اخه می رن استراحت می کنن همه کاری رو می سپارن دسن دانشجو.
به نظر من اشکال از سیستم ماست.نباید مسوولیت ها رو دوش شما باشه فقط!! استادها هم که میان و می رن!۱ خدایی پزشکی خیلی سخته.من برای فرار ازین کشیکها دندون زدم.
موفق باشی.باز هم بیا.با اجازه می خوام لینکت رو بذارم.
سلام.
خوشبختم. عجب زرنگیی کردی ها. ایشالا موفق باشی
اساسا اینترنها از رزیدنتها شاکی اند و رزیدنتها از اینترنها عصبانی!
از لینک ممنونم
راستی من عاشق روان شناسی ام.خودم همیشه می رفتم البته وقتی تهران بودم.اگه شما سعی کنی فرهنگ مراجعه به روان پزشک رو جا بندازی خیلی خوبه.به ذهنم رسید تجربه خودم رو بنویسم.
امیدوارم این فرهنگ جا بیفته. به نظر اوضاع داره بهتر می شه
مرسی
حمید هامون شخصیت اصلی فیلم هامون داریوش مهرجویی بود با بازیگری خسرو شکیبایی.تو یکی از صحنه های فیلم هامون تو یه بیمارستان روان آمده سراغ دوست روانپزشکش واسه مشورت راجع به یه مشکل خانوادگی . وقتی بیمارای روانپریش رو می بینه به دکتر می گه : دکتر جون اجازه می دی با این مریضات حال کنیم (یا یه چیزی تو همین مایه ها.)راستی امیدوار بعد سالها امروز به روز شده!
آها! مرسی بابت توضیح
آره دیدم
آقا این وبلاگ خیلی اینترنی شده ها
چشم!
(چی چشم؟!)
من کم پیدام؟!شما ما رو نمی بینید دکتر!!!همین جاهاییم زیر سایه تون!!!زندگی سخت شده دکتر!!!دانشگاه خراب شده ی ما تو امتحان سخت گرفتن لنگه نداره!واسم دعا کن!!!محتاجشم ناجور!!!قربانت.
عجــــــــــــــــــــــــــــب
به سلامتی
از امتحان ما که ناجورتر نیس
هست؟!
موفق باشی
سلام دوست خوبم............به وبلاگم دعوتت می کنم...........
سلام
مرسی
همکار عزیز
من راجع به موضوعی که خواسته بودین .لطفا واسم بنویسین.نزد من محفوظه!!
مرسی
سلام!
خیلی خطرناکه!
چی خطرناکه؟!
خوب بخش روان دیگه!
کم کم آمار افتاده ها هم که داره میره بالا!
حسن! بخش روان خیلی خطر داره حسن!
مواظب باش تو رو هم نندازنت حسن!
سلام. معلومه که خطرناکه. اگر هم نبود حالا دیگه هست!
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$ $$ $$ $$ $$ $$ $ $ $ $ $ $ $
چرا $ ؟!
من هر چی می نویسم یه نگاهی که به نظرات قبل می ندازم نوشته شده به من چه من که اول اونها را ندیده بودم .
تکبیر ....، نمیدونم چرا این پست ندیده بودم تا از رزیدنت مهربان تشکر کنم.