Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

8ball

پست اخیر وبلاگ رزیدنتهای زنان منو یاد دوران استاژریم توی این بخش انداخت. در شروع دوره ۲ماه استاژری زنان بیلیارد رو از صفر شروع کردم و در پایان این بخش شده بودم یه بیلیاردباز خفن! کلا صبحها ۲ ساعت کلاس تئوری داشتیم و بعدش هم فلور نرمال باشگاه بیلیارد شده بودیم! توی دوران اینترنی هم که ۵-۶ تا کشیک داشتیم و بجز سولفات منیزیم زدن کار خاص دیگه ای نمی کردیم! باز خدا خیرشون بده که بخش رو برای اینترنهای پسر ۱ ماهه کرده بودن.وگرنه توی دوران اینترنی هم باید می رفتم سراغ یه ورزش جدید، و چه بسا می شدم قهرمان المپیک!!!!

خلاصه حتی یه زایمان رو هم بصورت مستقل نگرفتم.اما سر زایمان زیاد حاضر بودم. کلا هم فقط یه بار معاینه ژنیکولوژیک انجام دادم. تجربه ثابت کرد که چیزی رو از دست ندادم. چون توی دوره طرح هم توی روستا، مامای مرکز زایمانها رو انجام می داد. معاینات ژنیکولژی رو هم ماما انجام می داد و به من نتیجه رو می گفت و من فقط نسخه رو می نوشتم! اساسا هم آدمی نبودم که با این احتمال که شاید روزی توی دوران زندگیم مجبور بشم زایمان انجام بدم، اونقدر وسوسه بشم که برم به  زایمان کاملا مسلط بشم.

ناگفته نمونه که اگه رفتن به رشته زنان برای مردها ممکن بود و رشته سنگینی هم نبود دوس  داشتم این تخصص رو.

پ ن۱: به این فکر افتادم که یه دوره کارگاه آموزشی برای اینترنها تحت عنوان اصول پروندن بیمار!‌ بذارم! مطمئنم که تا عمر دارن دعام می کنن!

پ ن ۳: از  تشخیصهای NOS زیاد خوشم نمیاد.

از خصوصیات من اینه که از ساعت ۱۰ شب به بعد دچار افت فانکشن می شم! ( یکی از دلایل مهم نرفتنم به رشته های پر کشیک و شب بیدار نگه دار!)

نتیجه این افت فانکشن گذاشتن تشخیصهاییه که NOS هست!

پ ن۲:

 ۲ های زندگیم را مدام در هم ضرب می کنم

شایدکه  این بار ۴ نشود...

نظرات 25 + ارسال نظر
جوراب پاره و انگشت آزاد یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 00:03 http://jourab.blogfa.com

یکی از دفعاتی که من دوست داشتم پسر باشم همین دو ماه زنان بود... واسه خودشون خوش می گذروندن....////لازم به گذاشتن دوره نیست تمامی اینترن های محترم با اصول پراندن بیمار آشنان البته اگه مثل من ناشی نباشند که موجب شکستن شیشه ی بیمارستان توسط مریض محترم! می شه...

سپیده یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 00:21 http://gomshodegan.blogsky.com

خوب اینم خودش یه جور آموزش دیگه! وگرنه کی با اون همه درس بیلیارد یاد میگرفتی؟!
پ.ن: شما اونها رو دعا میکنین یا برعکس؟!
پ.ن۲: پس چند تا؟!

فریدا یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:22

این حالت افت فانکشن بعد از ساعت ۱۰ -۱۱در من به صورت تمام شدن باتری یعنی قطع فانکشن بروز می کنه . . . یه هو افقی میشم . .
اوهوم . . . ادامه بده . . . حتما یه روز ۴ نمیشه . . .

مریم یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 13:50 http://incidentaloma.persianblog.com

مطمئنی فقط ۱۰ شب به بعده؟!!!!!!!!!!!!
(-؛

ایمان یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 17:00 http://tavassoly.blogsky.com

این پروندن مریض هم معضلی شده. من هر چی مریض بد حاله که اعزام می کنم شهر. او نجا می گن پزشکی که فرستاده بلد نبوده چیزیش نیست. (همون پروندن)در ده روز گذشته ۲ تا مریض آپاندیسیتی رو پروندن که باعث شد با وضعیت بدتر فرداش دوباره برن همون بیمارستان بستری شن. من از پروندن مریض متنفرم.... یه کارگاه دیگه بزارید .... از اینکه به من لینک دادی ممنونم.

مقصود اصول علمی !! مریض پروندن بود.
نه اینکه آپاندیسیت رو بپرونن!

vermillion یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 18:33 http://justdisappear.blogfa.com

NOS یعنی چی؟
اما زنان خیلی رشته ی سنگینیه برای رزیدنت ها.کلی اورژانس داره!
اون جوجخه تیغیه بورکینافاسو خیلی بانمک بود!

یعنی Not Otherwise Specified
منظور تشخیصهایی هست که توی دسته بندی های اصلی DSMIV نگنجه. مثلا وقتی یک بیمار افسرده میاد، سابقه مصرف مواد هم داره. مطمئن نیستی که MDD هست یا اختلال افسردگی ناشی از مصرف مواده.اونوقت می گی Depression NOS

پدر نم نم یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 19:44 http://father78.persianblog.com

این NOS چیه؟...عکس پایین هم باحال بود...

خاک‌نهاد یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 21:38

از NOS که سر در نیاوردم ...
دارم به این پ ن ها فکر می‌کنم ... ۱ ، ۳ ، ۲ !!
۲ داره اون آخر جیغ میزنه که مهمم!

چرا این وبلاگ‌نویس ‌ها خوششون میاد یه چیزایی رو یه جوری بگن که کسی نفهمه!؟!
خب اگه می‌خوان کسی نفهمه چرا تو دفترشون نمی‌نویسن؟!
جداً ما یه چیزی‌مون میشه ، نه آقای دکتر؟!!

مهتاب یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 23:41 http://http:/WWW.DOCTORMAHTAB.PERSIANBLOG.COM

سلام دکتر:

چند تا سوال ؟
۱.چرا من هر وقت میخوام خوش بگذرونم یاد آدمای بدبختی میفتم که فقیر هستن و یا مشکل دارن و خوشی بهم کوفت میشه؟
۲. چرا اگه از مشکلات یا بیماری یا فقر یا معضلات جامعه چیزی بشنوم بیخود به گریه میفتم یا به عبارتی زود زود آبغوره میگیرم؟
۳.چرا همیشه دوست دارم به بدبخت بیچاره ها فکر کنم و دنبال چاره باشم در حالیکه میدونم کاری از دستم بر نمیاد؟
۴.چرا همیشه به فکر این و اون هستم و زیادی احساس مسولیت میکنم؟بخصوص در مورد خانواده ام (مادر یا پدر و برادرو خواهر و بچه و همسرم؟؟)
به نظرتون مشکل روانپزشکی دارم؟؟؟

اینایی که گفتین مگه چه اشکالی داره که فکر می کنین ممکنه مشکل داشته باشین؟
اگه براتون دردسرساز و آزارنده نیست و اختلال فانکشن نمی ده کاملا عادیه.
ضمن اینکه حتما می دونید که برای بررسی روانپزشکی افراد حداقل باید نیم ساعت باهاشون مصاحبه انجام داد .

roseola یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 23:45 http://roseola.blogfa.com

از بخش زنان نگو که دلم پره . علی رغم اینکه من هم از این رشته بدم نمیاد و ممکن بود اگه دردسر رزیدنتی اش نبود حتی انتخابش کنم اما باید جانب انصاف رو هم نگه داشت . اخه این بخش واسه اینترنها مگه چقدر اطلاعات داره که باید دو ماه بگذرونند و تازه سر مورنینگ ، کنفرانس ، ژورنال کلاب ، درمانگاه ، اتاق عمل ، راند صبح ، ساعت ده ، ظهر ، عصر ، بامداد و فلان و بهمان حاضر باشند. دیوونه شدم دیگه از دست این بخش .

roseola یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 23:48 http://roseola.blogfa.com

صد البته از صدقه سر همین بخش من که قبلا ذره ای دل نداشتم یه مریض رو اف کنم چنان در این کار مهارتپیدا کرده ام که رزیدنت سال یکمون دیشب میگفت کاش همه کشیکهات با من بود ! خدایی اش فکر نمیکردم یه روز این کار رو بکنم و همیشه دماغم رو واسه اینترنهایی که استاد اف کردن بودند بالا می گرفتم . امان از بخش زنان .

پگاه دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 00:16

ولی دو دو تا همیشه چهارتا می شه:-((((

*+*+*سارا*+*+* دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:09

همه چیز قابل عوض شدنه


کسی چه میدونه؟

شاید یه روزی هم ۲ *۲تا نشه ۴ تا !!!!


موفق باشید

گل خرزهره! دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 14:30

دکتر مطمئنید که حالتون خوبه؟!!!!

سارا دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 18:13 http://www.jarahedivoone.persianblog.com

سلام. خوبی. اول بگو ان او اس چیه ؟
دوما من از بخش زنان و رشته زنان بدم می یاد!!!از روانشناسی هم خوشم نمی یاد. مطمئنین بیمارستانتون ارتباطی با جنگل های امازون نداره . همش که توش چک و جونوره که !!

سلام. مرسی
توضیح ان او اس رو چن تا کامنت پایینتر دادم.
ضمنا رشته من روانپزشکیه. نه روانشناسی!!

بیمارستان ما؟ هنوز کجاشو دیدی! بقیه گونه های جانوریش رو هم معرفی خواهم کرد

میم دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 19:00 http://stormysea.persianblog.com

امتحان چطور بود؟

زیاد تعریفی نشد.ولی به بدی امتحان قبلی هم نشد

سارا دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 21:54 http://www.jarahedivoone.persianblog.com

من کم این طرفا افتابی می شم ؟ای بابا من که همش اینجا پلاسم.؟ حالا یه روز دیر اومدم. می دونم از بس بچه خوبیم دلت واسم تنگیده بود!!!!
شرمنده از توهینی که بهتون شد اقای روانپزشک... اشتباه لپی بود. حالا ببخشید این همه توضیح واسه من دادی ولی نگفتی DSMIV یعنی چی ؟!!!(شوخی کردم نمی خواد بگی خودم رفتم خوندمش . می خواستم اذیتت کنم..)مخلصیم.

*+*+*سارا*+*+* سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:54

شاید برگرده به عادت ....

امیر ارسلان سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 14:01 http://ar3alan.persianblog.com

سلام جناب دکتر
وبلاگتون جالبه قبلا هم سر زده ام و کامنت هم گذاشتم اما شما افتخار ندادید و به ما سر نزدید البته کم سعادتی ما بوده
شما از سولفات منیزیم برای درمان استفاده میکنید و ما هم از این مواد جهت تقویت سازه های بتن آرمه در برابر حملات سفره های آب زیر زمینی استفاده میکنیم (: (؛
یه سوال هم داشتم در مورد روانکاوی :
طبیعتا شما در موقع مشاوره با بیماران یا مراجعان و روانکاوی اونها از میان صحبت هاشون نکاتی رو استخراج و بعد تحلیل میکنید ٬ آیا میتونید چنین کاری رو در مورد یک فرد سالم و باهوش به اجرا در بیارید و به قولی ازش اعتراف بگیرید ؟ حال اونکه شخص به موضوع گفتگو تسلط داره و خیلی محتاطانه حرف میزنه و خطوط قرمز رو رعایت میکنه ؟ ممنون میشم که توضیح بدید . مانند تحقیق از یک مجرم یا جاسوس یا مامور امنیتی . ؟

سلام. لطف دارید. اگه کوتاهی کردم عذر می خوام.به حساب درگیریهای زیاد بذاریدش.
ببینید
اساسا کار ما اعتراف گرفتن نیست. ما نکاتی که برامون کلیدی باشه رو درمیاریم. اما اینکه آیا می شه همه رو باز کرد، به تجربه روانکاو، میزان آشنایی مصاحبه شونده با شگردهای ما، ضریب هوشی مصاحبه شونده،اینکه گارد شده باشه یا نه و ... بستگی داره. در مورد افراد تیزهوش،بخصوص اگه گارد باشه طبیعتا سخت تره که همه چیز رو بتونی در بیاری.اینکه به موضوع تسلط داشته باشه هم مهمه.ما معمولا توی مسائلی مانور می دیم که بهش احاطه داشته باشیم.تجربه و تخصص ما هم در کشف جنبه های شخصیتی افراد و مسائل مربوطه هست،یا در آوردن علائم بیماری.نه اعتراف گرفتن . هرچند که این کار رو برای افرادی که قصد تمارض دارن گاهی انجام می دیم.و معمولا هم موفق هستیم که علتش اینه که توی حیطه کاری ما می خوان نقش بازی کنن.ولی برای تحقیق از مجرم یا جاسوس یا... نباید همچین توقعی از روانپزشک داشت.
روی هم رفته باز کردن افراد باهوش هم کار سختی نیست،فقط تجربه بیشتری می خواد

رزیدنت زنان سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 18:40 http://residentezanan.blogsky.com

( سیرکول)اصولی داره از انجمله اینکه مریض موقع ترک بیمارستان با خوشحالی از پزشک خود تشکر کرده وگاهی دست اورا می بوسد...واینکه دیگر در هیچ شرایطی به ان بیمارستان مراجعه نمی کند.بهترین زمان برای یادگیری اصول صحیح سیرکول به نظر من اینترنی بخش ارتو است ،بدنیست با هماهنگی با استاد عزیز یک قانونی بذاری که اینترنها بعد از بخش ارتو روان بردارند!!!

طهورا سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 20:32 http://dandoon84.persianblog.com

اصول پروندن بیمار..بر فکری نیست ها!‌فقط لطفت یه جوری طراحیش کن که در دندونپزشکی هم بشه ازش استفاده کرد.مرسی :دی

نه
پروندن بیمار برای ساعات گردوندن اورژانسه. دندونپزشکی هم که اورژانس نداره. توی مطب هم که خوب نیس مریضات بپرن!‌هوم؟!

متوترکسات چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 http://www.doctormtx.blogfa.com/

بنظر بنده در دوران انترنی آدم بصورت مادرزادی بلده که مریض رو چطوری بپرونه. مخصوصاْ وقتی که قراره فردا هم مورنینگ ریپورت داشته باشه.
ضمناْ بنده در دوران دانشجویی ۷۵ زایمان و زمانی که مسئول مرکز بهداشتی درمانی شهری روستایی بودم ۲۴ زایمان گرفتم (زمانی که مامای مرکز در مرخصی بود).

متوترکسات چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:49 http://www.doctormtx.blogfa.com/

در ضمن سری هم به وبلاگ فقیر فقرا بزن. جای دوری نمیره ها.

اروس چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 22:51

<پروندن> رو <پروروندن> خوندم! از بس تاکید دارین رو اموزش اینترن های بیچاره! فکر کردم این دفعه هم منظورتون جمع کردن مریض های بیشتر و راضی کردنشون برای موندن در بیمارستان هست! :)))) رزیدنت های جراحی ما یه شکردی که استفاده می کردن این بود که اگه این مریض بمونه فردا باید معرفیش کنی و من هم هیچچ کمکی نمی کنم! حالا نه اینکه حالت عادی خیلی کمک می کردن!

[ بدون نام ] یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:09

http://vnnu.com/fa?111120274

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد