تا اینجاش که کشیک بدی نبوده
یه مریض اسکیزوفرنی دارشتم که می گفت من و انترن باید بستری بشیم! نه اون!
از اینکه مجبور شدم یه دختر ۱۳ ساله رو بستری کنم و ببینم اشک چشمای مادرش رو که سعی می کرد متوجه گریه ش نشیم غرق می کنه
بعد از مدتها دلم سوخت. یه جوری شدم
خوشحالم ازینکه ناراحت شدم