Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

نسیم


وقتِ کم و برنامه‌های فشرده ویژگی اصلی این روزهامه.
توی سال یکی تقریبا کاری بجز مریض دیدن انجام نمی‌دادم. اما با کمتر شدن تعداد تختهای سال دو، کارهای دیگه‌ای مثل مراحل جدی‌تر تز، سایکوتراپی، مقاله، درس خوندن و ... رو باید بهشون پرداخت که این آخری رو واقعا این روزا فرصتش رو ندارم.
وقتی که سر آدم شلوغه و برنامه‌ش فشرده‌ست واقعا زمان رو حس نمی‌کنه. نیاز به توضیح نیست که این چه وقتی خوبه و کی بده.
خلاصه کلام اینکه ریتم زندگی تند شده و این برای آدمی مثل من مطلوبه.

گوشی موبایلم که یادتونه یه مقدار شنا کرده بود! تعمیر شد و خب زیاد هم بد نشد. سیم‌کارت اپراتور دوم رو که واسه استفاده از اینترنت خریده بودم توش گذاشتم. اما کلا این روزها موبایل کم‌استفاده‌ترین وسیله برای منه، یکیش هم این روزها برام زیادیه.

این روزها هفته جهانی ایدزه و صحبت راجع به این موضوع زیاد می‌شه. متاسفانه در این زمینه هم آمار درست و دقیقی توی کشورمون نداریم، و فقر فرهنگی زمینه گسترش سریع این غول سرکش در مقابل علم پزشکی رو در کشورمون فراهم کرده.

¤ زندگی، تند می‌وزد، برگهای خاطره‌ام را ورق می‌زند، لابلای دفتر کودکی شاید، آدرس پرتقالفروش را جا گذاشته‌ام که هنوز پیدایش نمی‌کنم...
آهای! تندباد زندگی! به کجا؟!

نظرات 19 + ارسال نظر
سپیده پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:39

تندباد زندگی جدا عجب می‌وزد! تا ساعت ۹.۵ سالم و سرحال بودم٬ ۹.۵ تا ۱۲ فکر می‌کردم که جدی جدی قراره بمیرم و کم‌کم حرف مامان که از نمونه‌های خونی که ظهر بی‌پروا باهاشون کار کردم یه مرض کشنده گرفتم رو داشتم باور می‌کردم٬ و الان دوباره زنده‌ام!
و نمی‌دونم چرا هر زمانی از روز که آپ می‌کنین اولین نظر منم! حتی اگه تازه زنده شده باشم! باور کن من اینجا کشیک نمی‌کشم!
نظرم در مورد نوشته باشه واسه فردا! الان انرژی تایپ ندارم:)

الان انرژی تایپ نداشتی یعنی؟!

دکتر گمشده پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:53 http://d

شما که میگی تند باد زندگیت در حال وزیدنه ! پس این عنوان نسیم این وسط چیکارست؟!

می دونم یه وجه تسمیه داشت. ولی خب الان یادم نیس!

آلبا پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:03 http://www.enoxaparin.blogfa.com

اگه یادت باشه پرتقال فروش رو همون کودکی هم گم کرده بودیم! اصلا؛ بالذات این پرتقال فروش گمشده است! که همه پیچیدگها رو در گرو پیدا کردن اون می دونستیم. از همون بچگی!
شاید هم همون ناتاناییل باشه!
جوابو تو قسمت نظرات وبلاگم برات گذاشتم دکتر!

آره شاید!
اگه پیداش کردی ...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:15

همون که دکتر گمشده گفت!

همون که بهش جواب دادم

سارا پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 22:06 http://jarahedivoone.persianblog.ir

مگه گوشی نخریده بودی اونم به اندازه دو برابر حقوقت !؟

خب گوشی آب خورده رو هم که دور ننداختم
تعمیرش کردم

سپیده پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 23:22 http://gomshodegan.blogsky.com

آدم به وبلاگ شما می‌رسه انرژی می‌گیره دکتر!
خب آخه اگه اینقدر کم کاربرده گوشیت یه هفته صبر می‌کردی تا تعمیر شه و اونقدر پول بالاش ندی! :پی
خدایی دنبال بهونه می‌گشتین واسه عوض کردنش‌ها!

آره مدتی بود حس عوض کردن داشتم اساسی

لاروپزشک جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:08 http://larvepezeshk.persianblog.ir

سلام علیکم!!!!آقا منم اون سیم کارت کذایی رو خریدم اما تا به حال نتونستم باهاش وارد دنیای مجازی بشم!

سلام از ماست!
من ولی ازش حسابی کار می کشم!

dr.zz جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:21

تند شدن ریتم زندگی مزش به آخرشه که یدفعه شل میشه!!!! خوش بگذره..

عجب!!

ریحان جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 23:10 http://dr-reihan.persianblog.ir

ببین اون پرتقال فروش رو زیاد جدی نگیر... به صورت مساله توجه کن

صورت مساله زیاد حل کردم که حالا یاد پرتقال فروشه کردم

ایرمان شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:23

گفتین ایدز یادم اومد تو بخش بهداشت رفتیم یک مدرسه راهنمائی پسرونه تو جاده سحاب!هفته ایدز بود..یک اقای دکتر اومد واسه بچه ها از ایدز گفت بعد پرسید:راه های انتقال ایدز می دونین چیه؟ یکی گفت سوزن الوده..یکی دیگه گفت خون الوده...خلاصه همه رو گفتند به جز (تماس جنسی)اقای دکتر هم گفت:افرین اما مهم ترین راه که انتقال جنسی هست رو نگفتین حالا کی می دونه (انتقال جنسی )یعنی چی؟؟یکی از بچه ها بعد از کمی مکث دستشو بلند کرد . گفت:اقا اجازه!یعنی از طریق جنس های مونده تو مغازه!!!
هر وقت یاد این خاطره میا فتم کلی خندم میگیره ..البته حسرت معصومیت کودکی هم دنبالش میاد!!

معصومیت زیادیش هم یه جور فقر فرهنگیه آخه
واسه بچه راهنمایی این حد اطلاعات اصلا جالب نیس

la belle ........ شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 16:04

تندباد زندگی پرتقال فروش عمرتون رو به کجا برد؟!!!
سلام از ماست !!!
و اما...
دفاع میکنیم!
اما کی شو نمیدونم...
و ... استاف اورئوس خوش اخلاق تر از همیشه شدن!
.
.
.
دلم گرفته...
تزم داره تموم میشه و ...
ای روزگار...!

نمی دونم کجا برد
ما دیگه عادت کردیم بعد این همه سن و سال که پرتقال فروشمون رو پیدا نکنیم

استاف اورئوس وقتی رزیدنتای خوبی مثل من باهاش مقاله برداره معلومه که خوش اخلاق می شه!
آدم تزش تموم می شه دلش باید بگیره؟!

سارا شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 16:35 http://jarahedivoone.persianblog.ir

سلام. خدارو شکربالاخره ما یه بار دیدیم شما از یه چی راضی هستین. حتما استاژرای شما اندازه رزیدنت کار می کنن که ازشون راصی هستی.

سلام
آره
نه اتفاقا هیچ کار خاصی هم نمی کنن. فقط تنها نکته ای که دارن اینه که علاقه مندن و ۲در نیستن. منم همین رو می خوام. بقیش به عهده ماست

ورونیکا شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 23:36 http://veronika.blogsky.com

ریتم تند زندگی رو دوست ندارم :(
دکتر توصیه می کنم اگه فیلم کلیک رو ندیدین حتما ببینین اونقت دیگه این حرف و نمی زنین ! چه خوب چه بد در هر صورت خوب نیست البته این نظر من بعد از دیدن فیلمه

این اپراتور دوم سرعتش واسه اینترنت زیاد خوب نیست من که گوشی به دست خوابم می بره:)

کدوم حرف رو نمی زنم؟!

اپراتور دوم هم اینترنتش مثل لنگه کفش در بیابان خیلی ارزشمند می شه

مدادسیاه یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:46 http://medadsiyah.blogfa.com

فلسفه روبان قرمز به عنوان نشانه مبارزه با ایدز
http://www.iranianuk.com/article.php?id=22564

مرسی

[ بدون نام ] یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 22:01

چک میل نمیکنی؟!!!

ببخشید بابت تاخیر

میم یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 22:30 http://stormysea.persianblog.ir

باد زده آدرس پرتقال فروش منو برده

:)

la..... دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:21

سلام از ماست...
ای روزگار...
آره خوب آدم وقتی تزش با یه استاد خوب تموم میشه باید دلش بگیره!

سخته واقعا!
ایشالا تز رزیدنتی!

مرجان دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:46 http://ghij.blogsky.com

اتفاقا موبایل منم چند وقت پیش شیرجه رفت توی لجن .. بعد منو گیگیلی زیر شیر آب شستیمش ((=
اما هیچ طوریش نشده ؛)

از دست این گیگیلی!

ورونیکا سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:08 http://veronika.blogsky.com

این حرف و :
خلاصه کلام اینکه ریتم زندگی تند شده و این برای آدمی مثل من مطلوبه.

آها
شاید بزرگتر که شدم بفهمم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد