Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

نیمه شبانه

یکی از صحبتهایی که توی اورژانس از خانواده بیماران زیاد می شنویم اینه: پیش دعانویس هم بردیمش ولی افاده نکرد و مجبور شدیم بیاریمش اینجا!!

خودتون قضاوت کنین دیگه! این واقعا آخرشه! ولی واقعیته: توی کشور ما بیماران روانپزشکی خیلی اوقات بجای روانپزشک توسط دعانویسها!!!!!!! و رمالها ویزیت می شن! امیدوارم روزی که این خاله زنک بازیها و شیادی ها که از انسانهای اولیه به جامعه مون به ارث رسیده، از بین می ره، زنده باشم!

فردا باز کشیکم. از بس غر غر کردم فردا دیگه حتما خدا می زنه به کمرم و کشیکم شلوغ می شه! وای که چقدر من بدبختم!!!!!!!

¤ تا شقایق نیست زندگی باید کرد!

¤¤ بقچه احساساتم را کولی ژنده پوش محله پازلهای دروغین به سرقت برده

تا در حقه آمیز ترین تاریکی خرابه اش

از شهوت به منجلاب کشیدن مرغوبترین فانتزی های بالغانه ام

امواج قهقه اش را به ساحل نیمه شب های آرامم روانه کند...

نظرات 17 + ارسال نظر
بهزاد منفرد یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:11 http://behzad900.blogky.com

مطالب جالبی نوشتی نظزت در مورد تبادل لینک چیه؟ به من لینک بده بهت لینک بدم

جوراب پاره و انگشت آزاد یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:22 http://jourab.blogfa.com

افاقه دکتر جان!

همون
من از زبون خودم که ننوشتم که

سپیده یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 http://gomshodehan.blogsky.com

:)) آره واقعا مردم ما اعتقادات عجیب غریب از این دست کم ندارند! میگم دکتر یعنی غیر مستقیم عمر نوح واسه خودت آرزو کردی؟!!
کم غر بزن دکتر! میخوای یه دعا واست بگیرم کشیک خلوت باشه؟! راستی مگه چند تا کشیک تو ماه دارین؟ چقدر زیاد شد
¤ این نظریه جدیده؟‌! رو حرف سهراب حرف میزنی؟!نظریه هزاره جدیده؟! نه دکتر نمیشه٫ بی شقایق راه نداره...قشنگی زندگی به شقایقشه!
¤¤ خیلی قشنگ بود وتلخ... مثه همه حرفهای این چند روزتون... یه جوری مینویسی این شبها...
لعنت به این کولی ژنده پوش... اگه دستم بهش میرسید..

پیام یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 http://www.payamsn.persianblog.com/

سلام.خوب جامعه واسه هرکاریش به این چیزا متوسل میشه.واسه چی واسه درمان متوسل نشه

ققنوس یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:26

ـافاده نکرد یا افاقه؟!!!
ـخودتون قضاوت کنید!
این رمال ها بیشتر از ما در درمان بیماران موفق نیستن؟!
بعله!
ـفردا کشیکید و مطمئنآ شلوغ میشه!
چون دیوانه های سینه چاک عشق "آقا"رو باید ویزیت بفرمائید !
ـاین شقایق نگون بخت مگه چه گناهی کرده؟! طفلک!!
ـاین جمله های آخری منو به یاد اون نامه ای میندازه که یکی از مریضا بهمون داد!
آدم "هنگ" میکنه !

افاقه ست دیگه. می بینی تروخدا. خونواده این مریضا که می رن پیش دعانویسا حتی فرق افاده رو هم از افاقه نمی دونن. من از زبون اونا نوشتم
ضمنا امروز کشیکم و تا اینجا فاجعه بوده

مونا یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:09 http://www.parandeyemosafer.persianblog.com

آقای دکتر!نمردمو یکی غرغرو تر از خودمو دیدم!!شاید باورت نشه اما الان دلم لک زده واسه یه شب کشیک و آموزش!
راستی این بیمارستان حجازی کجاست؟کنجکاو شدم. میشه یه سر بیایم؟
راستی شقایق خانوم کی هستن که یاجای توِِ یا جای او؟!!!

بیمارستان حجازی مشهده
تشریف بیارید

شیوا یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:09

می گم دکتر شما هم خوب بلدی انگ بچسبونی ها .استعدادت در زمینه برچسب زنی و دوخت و دوز پاپوش هم کم دستی از استعداد فوق العاده ات در طبابت نداره. حالا معطل نکن یه نگاهی به کامنتهات بنداز . جماعت فاسقین و لعین کم نیستند می تونی کار خیاطی رو شروع کنی .

من متوجه منظورت نمی شم
به کی برچسب زدم؟
فاسقین کیا هستن؟!

پزشک 78 یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:36 http://78med.persianblog.com

اصولا شکسته بند ها بشتر از ارتوپدها، رمال ها بیشتر از روانپزشکها، دندانسازهای تجربی بیش از دندانپزشکها، عطاران بیش از داروسازان و......... مورد توجه اند.
همیشه همینه
یادم نمیره تو بخش ارتوپدی که بودیم هر روز چن تا مریض می اومدن که بعد از معالجه!!!!!توسط شکسته بند! به تشخیص ایشان جهت نوشتن عکس! به بیمارستان مراجعه می فرمودند

آخه شکسته بند حداقل گاهی یه در رفتگی رو جا می ندازه! دندونساز یه دندون می تونه بکشه! عطاری ۴ تا دوای گیاهی روی پیشخونش داره!‌ولی دعانویس آخه چه ربطی داره!!

سپیده یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:13

میگم دکتر سوالهای غیر پزشکان جواب نداره دیگه نه؟!
مزاحمیم نیایم این ورا!

بپرسید سوالتون رو!

طهورا یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:43 http://dandoon84.persianblog.com

با پزشکی ۷۸ موافقم!

با جواب من چطور؟!

مهرنوش یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 23:12

سلامودکتر جون
از کسی که با عشق رشته شو انتخاب می کنه. خیلی بعید هست که اینقدر از کشیکش غر بزنه
دیگه نبینم اینقدر گله گی کنی ها!!!
عاشقانه کشیک بده....تا کیف کنی...!!!!جدی میگم

حبه انگور دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:02

دکی جون عجب جمله طولانی بی معنی ای نوشتی ها!!!

!!

سپیده دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:08

پرسیده بودم همون دفعه اول! میبینی نظرم رو اصلا درست نخوندی:(
راستی مگه چند تا کشیک تو ماه دارین؟ سوال نیست این دکتر؟! تازه کلی علامت سوال دیگه هم اونجا هستش!!

حدودا ۴ تا کشیک داریم.

[ بدون نام ] دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:33

سلام دکتر عزیز
ممنون از اینکه حداقل با انتقاد من دیکتاتوری برخورد نکردی
اما وبلاگ های دیگه با وبلاگ شما باید یک فرقی داشته باشه یا نه؟اگر وبلاگ رزیدنت روان با سایرین یکی باشه تکلیف ۲۱ سال درس خوندن چی شد؟
در مورد سوال شما:من عرض نکردم تو وبلاگ مورنینگ ریپورت
برگزار کنین منظور من این بود که حداقل یک صحبتی مثلا از روانشناسی یونگ و رد پای آنیموس وآنیما توی آثار ادگار آلن پو
یا صادق هدایت یا حتی حافظ شاید حتی تو تجربیات شخصی هر کس بشه. مباحثی که هم علمی هم جذابیت داره هم هر کسی به فراخور درک خودش بتونه بهره بگیره.فکر کنم این مباحث خیلی مقبول تر از اینه که آرزوهای به قول شما زمینی
دیگران رو به سخره بگیرم آرزوهایی که هیچ بعید نیست از آرزوهای آسمانی و متعالی من و شما خیلی فراتر و زیباتر و یا حداقل کاربردی تر باشه!!! پیروز باشید

سلام
این پیشنهاداتی که دادی برای رشته من اختصاصیتی نداره. بیشتر به رواانشناسی مربوطه تا روانپزشکی. منم عادت ندارم تا وقتی به مطلبی مسلط نیستم راجع بهش صحبت کنم. صرف جذابیت موضوع نباید باعث بشه بصورت غیر علمی بهش پرداخته بشه. من می تونم راجع به مسائل از دیدگاه روانپزشکی صحبت کنم. که گاهی هم این کار رو می کنم.
البته سخره گرفتنی توی نوشته من دیده نمی شه و اگه بخواد باشه هم آرزوهای زمینی رو به سخره نمی گیرم، کسانی که به دروغ وانمود می کنند که از این آرزوها فارغند و ذهنشون به مسائل این چنینی فکر نمی کنه و دغدغه هاشون خیلی متعالیه رو به سخره می گیرم. اتفاقا این رو با دیدگاه روانپزشکی دارم بهتون می گم. خیلی از این افراد که از دور اینجوری یه جور خاص و دست نیافتنی به نظر میان وقتی از نزدیک، یا اگه روانپزشک باشی از درون می بینیشون، واقعا قابل ترحم هستن.

ساده بگم. این وبلاگ محلیه برای همین زمینی های من،تجربیاتم، دیدگاهم،انتقاداتم،و...
اینجا رو اگه صرفا به مطالب علمی یا حرفه ای یا متعالی اختصاص بدم توش احساس راحتی نمی کنم. این وبلاگ رو توی خونه م ،توی محل زندگیم می نویسم. نه در دانشگاه یا بیمارستان. من همونطوری وبلاگ می نویسم که زندگی می کنم، نه اونطوری که درس می خونم.
من مثل کتاب زندگی نمی کنم. به وبلاگهایی هم که صرفا به مسائل علمی می پردازن خیلی کم پیش میاد که مراجعه کنم. مگه با هدف یافتن مورد خاصی. نمی خوای که طوری بنویسم که خودم دوست نداشته باشم وبلاگم رو ببینم؟!

جوراب پاره و انگشت آزاد دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:20

اکی. شرمنده.

خواهش
مزاح بود!

ریحان دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:01 http://dr-reihan.persianblog.com

اون روز یه خانمه بچه رچه اش رو بخاطر اسهال استفراغ اورده بود اورژانش می گفت رفتم پیش دعا خون بهتر شده بود ها...اما دیگه اوردمش اینجا...!
حال می کنم تو رو خودم هم می گن!

بچه رچه یعنی چی؟

مانا یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 21:11

چه روزایی چه ساعتایی بیمارستان حجازی هستی

مگه شما مشهد هستی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد