ما آدما توی کلبه تنهاییمون آفریده شدیم
کلبه ای که درهای زیادی با قفلهای آهنین داره
که خیلیهاشون به دخمه های تنگ و پر از رطوبت و پوسیدگی باز می شن
یا به زیرزمینهای تاریک
و یا حتی به سیاه چاله ها و ...
گاهی هم به سالنهای پذیرایی باز می شن که برای یکی دو روز می تونی سرت رو گرم کنی
و یه در که راه خروج درست هست، با یک قفل زنگ زده و سنگین و مقاوم، که لابلای این همه در پنهونه
یه شاه کلید شیشه ای دستمون دادن
به نام عشق
می شه چندین بار از این شاه کلید استفاده کرد و قفلها رو باز کرد
اما دندونه های شیشه ای و حساسش راحت می شکنه،
آخر کار می بینی قفلها و درهای زیادی رو باز کردی،
ولی حالا که به قفل صحیح رسیدی ...
من اول ....
می گما تو ترشی نخوری یه چی می شی. خیلی دست به قلمت خوبه ها .شوخی نمی کنم...
اما من ترشی رو بیشتر دوس دارم!
اون موقع آدم دلمرده هم می شه و دیگه حال عشق و عا شقی رو هم نداره و بی خیال کلید و شاه کلیدو قفل اصلی می شه...
انسان تنهاست به قول هدایت میان من و سایر آدمها ورطه وحشتناکی وجود دارد ( نقل به مضمون)
خیلی خب مینویسی دکتر.
تنها وبلاگی که من همیشه توش احساس آرامش میکنم >حرفهای روانپزشکها همیشه قشنگه.......
خیلی خوبه که یه آدم اینقدر بفهمه.........خوش به حالت
امیدوارم خودم رعایت کنم
اره...اره....خیلی خوب گفتیش دکتر...
بعضی هاهم از همون اول با این اطمینان که این کلید ظریف تو اون قفل سنگین طاقت نمی یاره عطای عشق رو به لقاش می بخشند و عوضش تو فانتزیهاشون حال در بازکردشو می برن:-))))))))
...در و کلید چیه دکتر جان...عشق یک اختلال روانی چه بسا کشنده است که براثر ریزش مقادیری نرو ترانسمیتر و کاتکولامین به جان عاشق افتاده و تنها مرضی است که سکل اون با ته لبخندی صورتی یا کبودی دل مردگی به جا می ماند...
از طنز نچسب بنده گذشته:اولا زیبا نوشته بودی
ثانیا اهل منزل از من میپرسن این دختر کوچول که تو متن قبلی تون بود و الان وال پیپر ویندوز ماست ایرانیه؟!خودیه؟!کشته ماهارو:-)))
اتفاقا والپیپر ویندوز منم همونه!
نه.
ایرانی نیس
ولی حالا که به قفل صحیح رسیدی ...
و دندونههای شیشهای کلیدت شکسته ..... با لگد درو باز کن.
مشکل اینه که کلید گاهی گم میشه ، ولی خوشگل تصور کردین یا شاید کلید به قفل رسیده ؟
نه
فقط تصور
آره دکتر جون . . . این کلید من به قفل صحیح که رسید چنان ساییده شده بود . . . که دیگه به هیچ دردی نمی خورد . . . غیر از سطل زباله . . .
دکتر جون . . . ببین چه خوب شدی . . .
بازم مثه همیشه قشنگ گفتی...
توصیف قشنگی از عشق بود...شاه کلید....
به نظر من پیدا کردن اون در هم خیلی مهمه حتی اگه وقتی برسی همه دندونه های کلید شکسته باشه.به قول متوترکسات لگد شاید بتونه بازش کنه
میگم دکتر اگه از اول در درست رو پیدا کردی ولی کلیدت توان باز کردنش رو نداشت چی؟
خیلی رومانتیک بود !
آها! پس اینجوریاست ماجرای عشق!
باید دید رمقی مانده که همان کلید ترک خورده را در قفل چرخاند........
بدبختی اینه که قفل باشه کلید هم باشه مامور نباشه!
ادم توشلوغی تنهاتراز زمانی که تنهاست احساس تنهایی ...ولش کن..!!
نانِ بنزینی مارو میل میکنی؟http://hezardastan.parsiblog.com/211434.htm
کاش به جای کلید شیشه ای کلید طلائی داشتیم!
یه جور دیگهاش هم هست ...
از بس سرگشتگی تو این باز کردنها درها و درد و رنج ناشی از این باز کردنها دیده شده ... و تا به حال مورد موفق ِ پایداری مشاهده نشده ... کلید را دست نخورده در پستوی خانه نهان کرده ٬ به خروج از سقف اندیشه میشود!!
تو این باز کردن درها *