رزیدنت روانپزشکی

¤¤ - دیروز رونوشت نامه مدیر گروه به معاون آموزشی تخصصی و فوق تخصصی دانشکده برای معرفی من به عنوان chief جدید رو بهم دادن. طبق این نامه حکمم از ۱۵ فروردین صادر می‌شه. chief شدن من نتیجه جلسه دو هفته پیش بود. مدیر گروه محترم از chief فعلی خیلی ابراز رضایت کرد و چون اخلاق و  روشهای من با chief فعلی تفاوتهای جدی داره باید مراقب حفظ این دیدگاه در مدیر گروه باشم.

 ¤ - خط خوردگی صحیح است یک ساله شد

 

بنا به خواست همکاران توضیحاتی راجع به رزیدنتی روانپزشکی در ادامه می‌نویسم.


 

از پذیرشش شروع کنیم. از نظر سطح نمره در رده سوم رشته‌های تخصصی در کنار رشته‌هایی مثل داخلی، پاتولوژی و جراحی عمومی و رادیوتراپی و نرولوژی قرار می‌گیره. اما یکی از خصوصیات این رشته اینه که اولا همه افراد بهش تمایل ندارن و دوما افرادی که بهش تمایل دارن با هر نمره‌ بالایی ممکنه وارد این رشته بشن. بطور کلی رتبه زیر ۷۰۰ معمولا توی شهرستانها و زیر ۵۰۰ دانشگاه تهران رو میارن، اما خصوصیاتی که گفتم باعث می‌شه مینیمم نمره قبولی دانشگاههای اصلی تحت تاثیر نمره چند نفر اولی قرار بگیره که توی اون دانشگاه قبول شدن. بعنوان مثال در امتحان سال ۸۴ که من قبول شدم مینیمم نمره قبولی مشهد اگه اشتباه نکنم ۳۷۶ با سهمیه آزاد بود. اما من با نمره ۴۰۱ و رتبه ۴۲۲ به این رشته اومدم. این قضیه در دانشگاه تهران پررنگتر بود. بطوری که دو نفر با نمره‌های بالای ۴۵۰ به این رشته اومده بودن و این باعث شده بود مینیمم نمره قبولی برای تهران حدود ۴۰۰ باشه. اما خب توی دانشگاههای معمولی ثبات بیشتری برقراره و می‌شه گفت در همون حدود رده سوم قابل حساب کردن باشه.
دوره روانپزشکی هنوز
۳ ساله‌ست. اما اینطور که صحبتش هست احتمالا ورودیهای جدید ۴ ساله خواهند بود. البته این توی دفترچه راهنمای نهایی انتخاب رشته احتمالا منعکس خواهد شد. طی دوره ۳ ساله در دو سال اول که توی بخش یا بیمارستان تخصصی روانپزشکی دوره رو می‌گذرونیم. و در سال ۳ یک روتیشن سه ماهه نرولوژی و یک ماه هم طرح در شهرستانهای اطراف داریم. اگه ۴ ساله بشه روتیشنهای جانبی احتمالا بیشتر خواهد شد.
مسائل مهم در انتخاب روانپزشکی شامل چند مورد هست. اول علاقه داوطلب هست. روانپزشکی رشته‌ای نیست که بخاطر اینکه نمره‌مون بهش می‌خوره واردش بشیم. باید علاقه جدی پشتش باشه.
نکته دوم انتخاب آگاهانه‌ست. برداشتی که یک پزشک عمومی از روانپزشکی ممکنه داشته باشه خیلی وقتها منطبق بر واقعیت نیست. این رشته رو بعضی‌ها رشته‌ای می‌دونن که چون با روانشناسی در ارتباطه مطالبش به همون سادگی و قابل فهمی واحدهای روانشناسی علوم پایه‌ست. اما وقتی وارد رزیدنتی می‌شن می‌بینن که برخلاف انتظارشون مبنای کار بر اصول ارگانیک هست و این جنبه ارگانیک داره روزبروز هم گسترده‌تر می‌شه. توی هر فصل از کتاب اول مبانی نروفیزیولوژیک و نروپاتولوژیک اختلالات بحث می‌شه و بعد سایکوپاتولوژی و علائم و درمانها خواهد بود که این شاید برای خیلی‌ها غیر‌منتظره باشه.
نکته سوم نگرشی هست که دیگران راجع به این رشته دارن. خب حتما می‌دونین که توی جامعه ما بخصوص در شهرستانها و بخصوص در طبقات اجتماعی-اقتصادی پایین این رشته مقبولیتی که رشته‌های حتی پایینتر مثل عفونی رو نداره و دلیلش هم عدم آگاهی در این زمینه‌ست که باعث می‌شه فکر کنن کسی که می‌ره پیش روانپزشک لابد دیوونه‌ست!! خیلی از بیماران روانپزشکی به همین دلیل و بخاطر ناآگاهیشون به همکاران نرولوژیست مراجعه می‌کنن، بطوریکه بیشتر از
۵۰٪ بیماران نرولوژیستها رو بیماران سایکیاتری تشکیل می‌دن. اما خب از طرف دیگه روانپزشکها مجازن روی تابلوی مطبشون بنویسن متخصص اعصاب و روان و خب این مساله اینجوری قابل حله. یا اصطلاح بیمار روانی و بخش روانی رو استفاده می‌کنن که اصطلاح ناپسند و نخ‌نمایی هست. نسبت به خود روانپزشکها هم در بعضی افراد نگرش صحیحی وجود نداره. از یک طرف افراد نگرانن که روانپزشک همیشه از دید بیمار به اونا نگاه کنه یا زیادی متوجه چیزایی بشه که اونا مایل به بیانش نیستن و به همین دلیل ممکنه زیاد دوست نداشته باشن باهاشون هم‌صحبت بشن. البته برعکسش هم گاهی صادقه و هروقت طرف رو ببینن شروع کنن به بیان مشکلاتشون و گرفتن راهنمایی. از طرفی هم بعضی افراد بر اساس اعتقادات قرون وسطایی فکر می‌کنن که اختلالات روانپزشکی واگیر داره و به پزشک هم منتقل می‌شه!! (تا همین الان چندین بار برخوردم به افرادی که بهم گفتن این رشته تاثیری نذاشته؟! البته مشکل مشترک همشون بی‌اطلاعیشون بود). فقر فرهنگی و نداشتن آگاهی و اطلاعات گاه زیادی جلوه می کنه، طوری که برای درمان بیماری به جمبل و جادو رو می‌آرن یا داروهای روانپزشکی رو اعتیادآور تلقی می‌کنن. پس در نتیجه همه اینها ممکنه در جمعی که فرد می‌خواد اونجا زندگی کنه و یا در خانواده و فامیل موافقتی با این رشته قابل انتظار نباشه. بنابراین باید قبل از ورود به این رشته با همه این مسائل آگاهانه کنار اومد. البته در شهرهای بزرگ و در افراد با فرهنگ بالاتر این مسائل کمتر به چشم می‌خوره و از طرفی هم سیر بطور کلی به سمت اصلاح و پیشرفته.
نکته دیگه اینه که در طی رزیدنتی روانپزشکی با بیمارانی مواجهیم که شدت اختلالشون طوری هست که نیاز به بستری در بیمارستان رو پیدا کردن و اینها با بیماران مطب روانپزشکی خیلی متفاوت هستن و ممکنه پذیرش کار کردن با این بیماران برای رزیدنتی که  بیماران مطب رو ملاک قرار داده بوده سخت باشه. ولی خب بهرحال این فقط در طی رزیدنتی هست و بعد از پایان تحصیل بیماران مطب متفاوت خواهند بود و جا برای کار درمان و بهبود خیلی بیشتر هست.
یکی از تفاوتهای روانپزشکی با سایر تخصصها اینه که یک قسمت مهم از کار بر نحوه ارتباط با بیمار متمرکزه و تکنیکهای مفصل و کاربردی داره. تفاوت دیگه اینه که روانپزشکی هم در سطح جهانی و هم در کشور ما رشته جوانی هست. از طرفی به سرعت در حال تحول و پیشرفت هست و جا برای کارهای تحقیقاتی و پژوهشی هم زیاد داره. پس به روز بودن اطلاعات در این رشته خیلی مهمه.
مساله دیگه اینه که چون این رشته به کیفیت زندگی می‌پردازه، در کشورهایی مثل کشور ما که اولویت اول طول زندگی هست هنوز به شکوفایی لازم نرسیده و برای رسیدن به موقعیت روانپزشکی در کشورهای پیشرفته هنوز زمان نیازه.
افرادی که وارد این رشته می‌شن حتی‌الامکان باید مبتلا به اختلال روانپزشکی جدی نباشن. چون در غیر این صورت هم در ارتباط با بیمار دچار مشکل می‌شن و هم در حین تحصیل که زیر ذره‌بین اساتید هستن پاتولوژی احتمالی برملا می‌شه و جلوی پیشرفت فرد تا حدود زیادی گرفته خواهد شد.
اما نکات مثبت این رشته. در درجه اول چیزی که توی این رشته در مقایسه با سایر رشته‌ها به چشم میاد اینه که زندگی فرد در بهترین سالهای عمرش دست خودشه و مجبور نیست این سالها رو در محیط بیمارستان محصور باشه. تعداد کشیکهای معتدل و قابل قبول و سنگین نبودن کار از ویژگیهایی هست که توی خیلی از رشته‌های نمی‌بینیم. فراغ خاطر و وقت باعث می‌شه فرصت کافی برای پرداختن به مطالعه و کارهای پژوهشی رو داشته باشیم.
با تحصیل در این رشته علاوه بر کمکی که به سایر افراد می‌کنیم،به شرط اینکه پاتولوژی روانپزشکی نداشته باشیم، در شناخت خودمون و در زندگی خودمون هم تاثیر مثبت قابل توجهی داره.
توی این رشته اورژانس بطور کلی نادره و بعد از فارغ‌التحصیلی هم زندگیمون تحت کنترل خودمونه و شب‌بیداری و بیمار وقت و بی‌وقت رو توی این رشته نداریم.
از نظر اقتصادی درآمد این تخصص بطور کلی در سطح متوسط تخصصهاست. ولی خب جا برای کارهای خارج مطب مثل کلینیک ترک یا انجام سایکوتراپی زیاده و از این طریق درآمد قابل افزایشه. از نظر تراکم متخصصین این رشته هم وضعیت در مقایسه با سایر تخصصها خوبه.
نکنه مثبت دیگه توانایی‌هایی هست که بواسطه حرفه در ما تقویت می‌شه و خب قدرت شناخت و تحلیل افراد خیلی پررنگ خواهد بود.
روانپزشکی فرد رو به این نگرش کلی سوق می‌ده که خود فرد خیلی مهمتره از خیلی چیزهایی که خودشو برای رسیدن به اونها وقف می‌کنه. بنابراین به کیفیت زندگی خودش هم اهمیت بالایی می‌ده.
نکته مثبت قابل ذکر دیگه اینه که پزشکان عمومی کمتر پیش میاد که در درمانهای روانپزشکی دخالت کنند.
فلوشیپهایی که در کشور ما وجود داره فعلا فقط اطفاله. اما فلوشیپهای سالمندان، روانپزشکی قانونی، سایکوتراپی و فلوشیپ اعتیاد در حال راه‌اندازی هستن.
در کل رشته روانپزشکی رشته‌ایه که اگه علاقه و آگاهی کافی رو داشته باشیم و مشکلی با حرفهای بی‌ارزش افراد ناآگاه نداشته باشیم می‌تونیم در کنار یک زندگی stable پیشرفت خوبی برای خودمون متصور باشیم و بدون تردید وضعیت این رشته روز‌بروز بهتر خواهد شد که دلیلش هم افزایش نیاز و آگاهی جامعه‌ست. در حال حاضر سطح نمره روانپزشکی نسبت به سالهای قبل بالا اومده و طبق اظهار نظرهای افرادی که در زمینه دستیاری فعالیت می‌کنن بالاتر هم خواهد رفت که این بخاطر تمایل به زندگی کم‌استرس‌تر هست.
اینها نکاتی بود که در حال حاضر به ذهنم می‌رسید و ممکنه نکاتی رو از قلم انداخته باشم. بهرحال پاسخگوی سوالات احتمالی خواهم بود.
برای همه همکاران آرزوی موفقیت دارم.