نسیم


وقتِ کم و برنامه‌های فشرده ویژگی اصلی این روزهامه.
توی سال یکی تقریبا کاری بجز مریض دیدن انجام نمی‌دادم. اما با کمتر شدن تعداد تختهای سال دو، کارهای دیگه‌ای مثل مراحل جدی‌تر تز، سایکوتراپی، مقاله، درس خوندن و ... رو باید بهشون پرداخت که این آخری رو واقعا این روزا فرصتش رو ندارم.
وقتی که سر آدم شلوغه و برنامه‌ش فشرده‌ست واقعا زمان رو حس نمی‌کنه. نیاز به توضیح نیست که این چه وقتی خوبه و کی بده.
خلاصه کلام اینکه ریتم زندگی تند شده و این برای آدمی مثل من مطلوبه.

گوشی موبایلم که یادتونه یه مقدار شنا کرده بود! تعمیر شد و خب زیاد هم بد نشد. سیم‌کارت اپراتور دوم رو که واسه استفاده از اینترنت خریده بودم توش گذاشتم. اما کلا این روزها موبایل کم‌استفاده‌ترین وسیله برای منه، یکیش هم این روزها برام زیادیه.

این روزها هفته جهانی ایدزه و صحبت راجع به این موضوع زیاد می‌شه. متاسفانه در این زمینه هم آمار درست و دقیقی توی کشورمون نداریم، و فقر فرهنگی زمینه گسترش سریع این غول سرکش در مقابل علم پزشکی رو در کشورمون فراهم کرده.

¤ زندگی، تند می‌وزد، برگهای خاطره‌ام را ورق می‌زند، لابلای دفتر کودکی شاید، آدرس پرتقالفروش را جا گذاشته‌ام که هنوز پیدایش نمی‌کنم...
آهای! تندباد زندگی! به کجا؟!