این ماه دوباره مریضهای جناب رئیس رو باید ببینم. بهرحال مشغله زیاد جناب رئیس ایجاب میکنه دیگه.
برنامه ویزیت بیمارستان کرونیک (حجازی) رو این هفته نداشتیم. چون ماهی ۴ ویزیت برای اون بیمارستان در نظر گرفته شده و این ماه ۵ تا یکشنبه داشت. یکی از بیمارانم توی اون بیمارستان جریان جالبی داشته. دانشجوی رشته زبان بوده. یه روز صبح حدود ساعت ۱۰ پا میشه میره مسجد، به مؤذن میگه اذان بگو و وقتی با امتناعش مواجه میشه اونو به قتل میرسونه. بعدا مشخص میشه که تحت تاثیر توهمات آمرانهش این کارو کرده. موضوع اینه که الان هم این توهماتش ادامه داره به این صورت که بهش دستور میده که پرستارهای بخش رو اذیت کنه! بندگان خدا امنیت ندارن و بخاطر همین بیشتر اوقات روزهای اخیر رو این بیمار فیکس بوده. متاسفانه با وجود تعداد و دز بالای داروهایی که بهش میدیم مقاوم به درمانه. این عکس مربوط به ویزیت من در بیمارستان مذکور، دو هفته قبله. اون آقایی که توی دوربین نگاه کرده یکی از همین پرستارهای محترمه. منم که طبق معمول حواسم به کارمه.
یک بیمار جالب دیگه هم توی بیمارستان خودمون توی سرویس ما بستری شده. تشخیصش مولتیپل پرسونالیتیه(همون اختلال هویت تجزیهای). دچار تغییر ناگهانی به شخصیت کودکانه و گاه شخصیتی که مشابه جنایتکاراس میشه. توی چند تا پست قبل راجع به دشواریهای رشتهم گفته بودم. یکی دیگه از این موارد همین بیماران خطرناک هستن، بخصوص وقتی که توهمشون بهشون میگه که برو دکترت رو بکش! و با این استدلال که بهشون وحی شده در چندین مورد اطلاع دارم که نزدیک بوده که فاجعه برای روانپزشکها رخ بده که خداروشکر بخیر گذشته.
روز دوشنبه برای اولین مشاوره به بخش سوختگی رفتم. یک مشاوره اعلام شده بود، ولی اونجا که رفتم ۴تا مشاوره جلوی من قرار گرفت! دو موردش خودسوزی بود، یکیشون مانیک بود و یکیشون افسرده. یه مورد دیگه خانومی بود که شوهرش روش نفت ریخته بود و آتیشش زده بود! و مورد دیگه هم پسربچه ۱۲ سالهای بود که دچار سوختگی در اثر بازیگوشی شده بود و مشاورهش واقعا بیجا بود. بهرحال بخش سوختگی یکی از مشاورهخیزترین بخشها برای ماست.
¤ یکی از توصیههایی که به دوستام میکنم و خودم هم رعایت میکنم اینه که از افرادی که زیادی خوب به نظر میرسن فاصله میگیرم. آدمایی که معمولی خوبن رو ترجیح میدم. |