بوی ماه مهر

امروز هم از اون روزای سخت بود.

بیمارم دختر ۱۷ ساله اهل شهرستان دیگه ای هست که در مدرسه استعدادهای درخشان تحصیل می کنه. بخاطر اینکه روزبروز گاردتر شده بود از استاد عزیز برای قطعی کردن تشخیص کمک گرفتم و پس از مصاحبه بالینی استاد با بیمار تشخیص متاسفانه همونی بود که حدس می زدم، ولی دوس داشتم استادم به این تشخیص نرسه. متاسفانه تشخیص اسکیزوفرنی بود و وقتی به مادرش گفتم که از این به بعد انتظارش رو ازش باید تعدیل کنه چیزی جز اشک رو هم نمی شد توقع داشت.

اسکیزوفرنی از تشخیصهای شایع در بیماران بستری روانپزشکی هست و این بیماران اگه در مراحل اولیه بیماری باشن، با درمان دارویی می شه توقع داشت سطح قابل قبولی از کارکردهاش رو بدست بیاره، از هذیانها و توهمهاش رهایی پیدا کنه و تهدیدی که برای خودش و دیگران بدلیل تحت تاثیر هذیانها و توهمهاش بودن داره رفع بشه و بتونه به زندگی برگرده. درمان درازمدته و نکته اینجاست که وقتی بیمار دیر تشخیص داده بشه دچار پسرفت و اضمحلال شخصیتی و رفتاری و کارکردی می شه و این تغییرات پایداره و با درمان بهبود چشمگیری نخواهد داشت. تاکید ما بر قطع نکردن دارو هم بخاطر اجتناب از همین اضمحلاله. اما متاسفانه خیلی از بیماران داروهاشون رو قطع می کنن و نتیجه ش می شه بیماران اسکیزوفرن مزمن که دیگه کار خیلی زیادی نمی شه براشون کرد. در واقع مساله اینه که با هر بار عود، حتی پس از درمان هم بیمار به سطح عملکردی قبل از عود برنمی گرده و سیر رو به تباهی رو طی می کنه که برگشت پذیر نیست، و تنها راه پیشگیری از عود با درمان داروییه.

همونطوری که گفتم اگه بیمار اسیر عودهای مکرر یا تشخیص دیررس نشده باشه، وضعیت به این سیاهی هم نخواهد بود و چیزی حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد بیماران اسکیزوفرن می تونن زندگی نسبتا بهنجاری داشته باشن.

 

روتیشن اطفال رو به اتمامه. دیروز رزیدنتهای جدید اومده بودن برای توجیه. دو نفرشون از هم دوره ای های دوره عمومی خودم هستن، و بقیه هم بزرگتر از ما بودن.

ماه مهر یک نقطه عطف خواهد بود. سال دویی شدن و تغییر یه سری مسئولیتها که پیامد اونه، از ماه مهره.