Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

Déjà vu

Deja vu is the sense that one has previously seen or experienced what is transpiring for the first time

>>>

توی این مدت که اینجا نمی نوشتم همه جا امن و امان بود

اتفاقهایی که برای من اهمیت داشت یکیش راه افتادن اینترنت پرسرعت پاویونمون بود، و دیگه انتخاب مدیر گروهمون، دکتر طباطبایی، به سمت دبیر هیئت بورد تخصصی روانپزشکی کشور بود که امروز آگهی تبریکش رو از طرف همکاران توی روزنامه سفارش دادم.

از روتیشن اطفال ۲۰ روز دیگه مونده و واقعا توی بیمارستان وقت سر خاروندن ندارم. تعداد مریضها زیاده و انرژی که باید صرف بشه براشون بینشون تقسیم می شه. امیدوارم این ۲۰ روز زودتر بگذره.

بعد از امتحان ارتقا یه مدتی درس رو تعطیل کرده بودم. ولی کم کم دارم می خونم. بهرحال از اول مهر سال دویی می شم و انتظاری که از خودم دارم هم متفاوت می شه، راه انداختن رزیدنتهای جدید و قرار گرفتن در برنامه جلسات case interview و برنامه مشاوره هم که جای خود داره.

¤ امروز ، وقتی تونستم بیماری که در اپیزود مانیا بود رو قانع کنم که این حس خوب و شاد و لذتبخشش پاتولوژیکه و نیازمند درمان، و ادامه این حالت آسیبهای جبران ناپذیری  براش ایجاد خواهد کرد، برای ادامه ویزیتها انر‌ژی گرفتم. هر چند که به احتمال زیاد فردا باز هم تقاضای ترخیص خواهد کرد.

یکی از سختیهای رشته ما برای پزشک اینه که تاثیر داروهای روانپزشکی در موارد زیادی تدریجی ظاهر می شه و برای شروع اثر هم چند روز تا چند هفته زمان لازمه، و این برای بیماران بستری در بیمارستان مقداری سخته، و همینطور برای درمانگر که برای دیدن اثر درمانش مجبوره صبر بیشتری به خرج بده. و این برخلاف خیلی تخصصهای دیگه پزشکیه. البته توی مطب این موضوع کمتر به چشم میاد، چون معمولا فاصله ویزیتها رو طوری تنظیم می کنیم که بشه ارزیابی مناسبی از پاسخ درمانی و تحمل درمان انجام داد.

دشواری دیگه رشته ما در کمپلیانس درمانی بیماران هست که بعدا راجع بهش مفصلتر توضیح می دم.

نظرات 15 + ارسال نظر
سپیده یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 23:13 http://gomshodegan.blogsky.com

خوب خدا رو شکر:)
سال بالایی بودن حس خوبی داره٬ ولی سال آخری بودن دیگه خیلی خوبه! مثه امسال من!
حالا ایشالا خودم داروهای جدید طراحی می نمایم که سریع تر اثر کنه!
(بگو تو خودت رو ...!! لاال...!)
میگم سر بزنی یا نه من که از رو نمیرم!

ریحان یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 23:43 http://dr-reihan.persianblog.com

خوب حالا میشه منو راضی کنی که حس شادی پاتولوژیکه؟!

massy دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:01

avalan ke dr ,bazgashtet ro kheyr e maghdam migam
midoonestam ke barmigardi
va ye khaste nabashid babate inhame saboori o
talash baraye darmaan e adamaa
vaghean shayesteye ghadr daanie
movafagh bashin

vermillion دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 14:04 http://justdisappear.blogfa.com

سلام
چقدر عالی......بعد از مدت ها اومدم و دیدم وبلاگ رو مجدد باز کردید.کلی خوشحال شدم.من کیبورد م سوخته بود و نه می تونستم آپ کنم و نه نظر بدم.البته یه کمی هم وبلاگم رو دوست نداشتم دیگه!! اینه که ....
حالا دلم برای بلاگ و دوستام تنگ شده.

برای شروع دوباره دیدن باز شدن مجدد وبلاگ یکی از دوستان خوشایند بود.

see u around

مرجان دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 16:44 http://anemone.blogsky.com

سلام دکی جون
بازگشتت به خیر ! خوشحالم که برگشتی ... امیدوار بودم که بر میگردی :)

من دکی جونها رو خیلی دوست دارم از بس که زحمت می کشن .. تو هم از اون دکی جونهای زحمتکشی که احساس مسئولیت داره

دکی جونم من لینکت می کنم :)

موفق باشی

سارا دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 20:17 http://kelopatre.blogfa.com

سلام دکتر.می دونستم بر می گردی.دل کندن از وبلاگ واقعا سخته..یه جورایی ظلم به خودت بود.بهر حال خوشحالیم.

علی دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 21:43 http://medicineman.persianblog.ir

سلام و خوش آمد بازگشت!
یک سوال مشابه همین موضوع: من برای افرادی مثلا دچارOCD که SSRI میدم، اونا اکثرا حوصله نمیکنن تا تاثیر دارو رو ببین و خودشون قطع میکنن و یا.... چاره چیه؟!

سلام. ممنونم.
چاره اینه که در ابتدای شروع درمان توضیح کامل در مورد مدت لازم برای شروع اثر، عوارض، و میزان اثربخشی درمان رو بدید.
با جلب اعتماد بیمار می تونید این مساله رو حل کنید، اما خیلی اوقات بیماران روانپزشکی نیاز دارن که تحت نظر روانپزشک درمان بشن. چون بیماری مزمنه و نیاز به درمان طولانی داره و پی گیری منظم و ارزیابی دقیق پاسخ به درمان و استفاده از آلترناتیوها و آگمنتاسیون دارویی در مواقع مناسب اجزاء جدایی ناپذیر درمان در روانپزشکیه

mary سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:59

یه چیزی امیدوارم ناراحت نشی.اونم اینه که روانپزشکا واقعا به هیچ دردی نمی خورن هیچیه هیچی فقط کلی اعتماد به نفس کاذب دارن و فک می کنن حلال همه مشکلاتن و کلیم ادعاشون می شه در حالیکه اگه از همین مردم عادی پایینتر نباشن بالاتر نیستن.البته می دونم که نباید با یه مورد در مورد همه نظر داد ولی ...
خلاصه اینکه اون از روانشناسا که خودشون یه پا روانین اینم از روانپزشکا که کلی تو روابط ساده بین آدما اشتباه می کنن و فقط بلدن همون داروی ماهای پیش رو بازم بنویسن و بگن بازم بیا
من که دیگه پیش هیچ کدومشون نمی رم و دارم به مرور خودم رو از این قرصهای لعنتی هم خلاص می کنم

mary سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:09

این حرفهایی که زدم مخاطبش بیشتر دکتر خودم بود نه شما ولی ...
ولی خداییش واقعا کدوم یکی از مریضاتون بوده که براتون یه کم اهمییت داشته باشه بهش توجه بکنین واقعا بخواین کمکش کنین نه از این فیلم های الکی که تو کتابا یاد گرفتین که آره اگه این کارو بکنی مریض فک می کنه بهش اهمییت می دی و ...
در کل تجربه من ثابت کرد که رشتتون خیلی الکیه
حداقل بقیه ادعا ندارن ولی شما ها ....

راوی سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 15:19 http://www.halachera.blogfa.com

سلام آقای دکتر! من الان دیدم که برگشتید.
رسیدن به خیر! از دیدن دوبارتون اینجا خیلی خوشحالم. دعا کنید من امسال قبول شم که البته با این طرز درس خوندن بعیده!
یک سووال فنی!: من ۲ ساله فلوکستین می خورم اول ۱۰ الان مدتیه ۲۰. مشکلی نداره؟
منتظر نوشته های خوبتون هستم.

سلام. ممنونم. ایشالا که سال دیگه بعنوان رزیدنت می بینمتون.
مشکلی نداره، فقط چون بعد از مصرف بلندمدت باعث افزایش اشتها (برخلاف کاهش اشتهای اولیه ش) می شه، در مورد رژیم غذاییتون دقت داشته باشید.
مرسی

سارا سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 15:57 http://jarahedivoone.persianblog.ir

سلام. نتیجه امتحان ارتقا چی شد . از سال بالایی ها بیشتر شدی حالشون گرفته شه !!!!!!!!!!
رشته شما کجاش که سخت نیست . ؟ اصلا ادم نمی فهمه چه کار بکنه . دیگه حالا فکر کن ادم بخواد اطفال رو هم روانپزشکی کنه . وای مخ ادم می سوزه . نه ؟

mary سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 16:22

ببخشید خیلی بد حرف زدم.امیدوارم ناراحت نشی

بخاطر این بود که از دست دکترم خیلی ناراحتم اینقدر که یه ماه پیش که آخرین بار بود رفتم پیشش اومدم بیرون تو خیابون زار زار گریه کردم

کسی نمی تونه ادعا کنه که همه بیماریها رو توی تخصصش درمان می کنه. این مختص روانپزشکی هم نیست.
بعضی بیماریها درمان قطعی داره و رفع می شه، ولی بعضی دیگه ریشه در پرسونالیتی داره که درمانش قطعیش زیاد عملی نیست و فقط می شه بعضی علائم رو پوشش داد تا مرور زمان و تغییرات شخصیتی حاصله این مشکلات رو رفع کنه.
این چیز عجیب و غریبی نیست. مثلا مثل دیابت می مونه که درمان قطعی نداره و فقط می شه با دارو کنترلش کرد.
حتما رفتار پزشک شما خطا داشته که منجر به این حالت شده، ولی خطای بزرگترش این بوده که شاید توقع شما رو از درمان مقداری غیر واقع بینانه کرده

. ی همیشگی چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 18:34

خیلی خیلی خوشحالم. الان دیدم که اومدید٬ آخه اومدم قبرس و نشد که سر بزنم. . البته فکر نکنید ما دائم دور دنیارو می چرخیم! این اولیش بود. اینجا خواهرم پاسپورتشو از سفارت امریکا گرفت که بره دنبال سرنوشتش.. تو هتلی که ما هستیم پراز جوونای ایرانی هست که دارن می رن٬ از بهترین دانشگاههای این مملکت به سرزمینی که تا حالا ندیدنش. اینجا مثل شهر اشباح می مونه٬ از بین همه ی ایرانیایی که الان اینجان٬ ۲۰ روزه دیگه اثری نمی بینیم.
کاش راهی بود که عزیزامون نمی رفتن

مریم جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 00:33 http://incidentaloma.persianblog.ir

نمی فهمم چرا مانیا باید پاتولوژیک باشه؟ خوب یه خوردش که اشکالی نداره.

اونی که منظور شماست شخصیت هیپرتایمیکه که اشکالی نداره.
اونی توی روانپزشکی اپیزود مانیا گفته می شه حالتیه که سریعا باید درمان بشه. عدم درمان کافی موجب می شه که تبدیل بشن به کیسهای مزمن و مقاوم به درمان که دچار اضمحلال شدن و توی آسایشگاههای روانی مزمن نگهداری می شن.

ایرمان جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 15:56 http://faraneh1362.persianblog.ir

پس شما روان هستید...ما هنوز خیلی مونده گذرمون به بخش شما بیفته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد